-
۱۹۵۴
#یادداشت 5
در دنیای کنونی شاید بتوان سینما را مهم ترین و موثر ترین نهاد فرهنگ ساز دانست. نقش سینما در تحکیم یا بالعکس تزلزل هنجارهای جامعه بسیار کلیدی بوده و بسیاری از هنجارشکنی های بزهکاران ممکن است در سیاست گذاری های این سازمان ریشه داشته باشد. همانطور که می دانیم یکی از مهم ترین و اصلی ترین اهداف مجازات ها در دنیای کنونی، با صرف نظر از مکاتب فلسفی-حقوقی متبوع نظام ها، ایجاد رعب در بین افراد و در نتیجه بازدارندگی از تکرار جرم توسط مجرم و ارتکاب جرم توسط دیگران است.
افراد با دیدن رنج ها و سختی هایی که مجرم به خاطر عمل مجرمانه اش متحمل می شود، می فهمند که انجام جرم، بقول عامیانه برایشان گران تمام می شود و بدین طریق از نیات شوم خود عدول کرده و منصرف می شوند. اگر مردم احساس کنند که مجازات سختی و مشقت چندانی ندارد و میان جرم و مجازات تناسبی برقرار نیست، ارتکاب جرم در نظرشان سهل جلوه می کند و در نتیجه ی آن میزان جرایم در جامعه افزایش می یابد.
مجازات زندان یکی از سخت ترین و رنج آور ترین مجازات هایی است که در طول تاریخ، محاکم از آن برای مجازات مجرمان بهره می برده اند. در دنیای کنونی نیز این مجازات همچنان باقی است و به موقع اجرا گذاشته می شود. وظیفه ی سینما بعنوان مهم ترین ابزار فرهنگ ساز و پیشگیری کننده از جرایم، نشان دادن ماهیت سخت و هولناک مجازات هاست تا بدین شکل، بوسیله ی ارعاب، مانع ارتکاب جرم گردند.
این قضیه در سینمای غرب به خوبی هر چه تمام تر، اعمال شده و انجام می گیرد. در غالب فیلم های هالیوودی می بینیم زندانیان در سخت ترین شرایط و پر خطرترین وضعیت ها، در زندان ها زندگی می کنند و هر لحظه بر آن ها به سان یک عمر می گذرد. مجرمان قوی تر در زندان ها، دائما به دیگران زورگویی می کنند و آسایش و آرامش را از دیگران سلب می کنند. هالیوود زندان ها را همچون جنگل هایی به تصویر می کشد که مملو از حیوانات وحشی انسان نماست. در این زندان ها همچون جنگل ها، زندانی های ضعیف تر طعمه ی زندانی های قوی تر می شوند و به معنای خاص کلمه یک جنگل را خلق کرده اند. از لحاظ جرم شناسی، سینمای هالیوود، سینمایی کاملا هوشمند است که در راستای رسالت خود یعنی فرهنگ سازی، تقبیح جرم و ممانعت از بزهکاری، کاملا هدفمند گام بر می دارد.
اما درباره ی سینمای ایران، متاسفانه این قضیه کاملا بالعکس است. سینمای ایران نه تنها مجازات ها را سخت و هولناک جلوه نمی دهد، بلکه گاها آن را شیرین و دلچسب به تصویر می کشد. جامعه ی ایرانی جوامع غربی را به پوچ گرایی متهم کرده و هدف سینمای لیبرال غرب را تنها، سرگرم کردن مردم و گذران عمر ایشان می داند. حال آنکه این قضیه لااقل در مورد سینما، در وضعیتی کاملا معکوس، صادق است.
بطور مثال در مورد وضعیت حبس در سینما یا صدا و سیمای ایران، شرایطی کاملا مطبوع و مطلوب به نمایش در می آید. در سکانس های مربوط به زندان در غالب فیلم ها مشاهده می شود، زندانیان در محیطی باز و کاملا شاد، با لباس های راحتی، گرد هم نشسته اند و با یکدیگر گپ می زنند و شادی می کنند. به راستی آن نشاطی که زندانیان در فیلم های ایرانی دارند، حتی در دنیای واقعی کمدین ها هم نمی توان یافت!
در ایران، اگر افرادی زندان نرفته باشند یا اینکه با زندانیان رابطه ای نداشته باشند، حقیقتا گمان می برند که محیط زندان همانقدر شاد و مفرح است که در تلویزیون و صداوسیما مشاهده کرده اند. این سینما و سیما نه تنها از جرایم موجب حبس پیشگیری نمی کند بلکه با شکستن حرمت حبس و از بین بردن ترس و قبح زندان، جامعه را به سمت ارتکاب جرم و بزهکاری سوق می دهد.
دو دلیل اصلی «عدم سعی و تلاش سینماگران» در این عرصه (تحکیم هنجارها و قوانین) عبارتند از: عدم اعتقاد آن ها به قوانین و هنجارهای جامعه، و عدم آگاهی از وظایف و تکالیف سینما در حوزه جرم شناسی. در مورد علت اول، یعنی عدم اعتقاد به قوانین باید گفت این دسته سینماگران در حقیقت خواهان و خالق هرج و مرج در جامعه هستند و راه حلی جز خارج کردن ابزار سینما از دست آن ها نیست. اما در مورد علت دوم، می توان با پیوند سینما و جرم شناسی، و بعبارت بهتر پیوند سینماگران و جرم شناسان، محتوای مفید فیلم را افزایش داد.
با وجود تمام این غفلت ها، تعدی ها و تفریط ها باید اذعان داشت: به راستی سینمای ایران از دید جرم شناسی، لااقل در مسئله ی معرفی زندان، سینمایی کاملا غیرهوشمند، بی هدف و پوچ گرا بوده و نه تنها وجود این سینما به پیشگیری از جرایم کمکی نمی رساند بلکه نبود آن کمک بیشتری به جلوگیری از ارتکاب جرم می کند.