-
۱۶۵۷۷
ریشه شبهه
اخیرا برخی کانال ها و شبکه های وابسته به جبهه های سوسیالیستی ضد انقلاب و جناح های ملی گرا با تکبه بر دلایلی ادعا می کنند که حجاب مانند نماز یک واجب فردی است و حکومت حق ندارد آن را اجباری کند و این عمل حکومت غیرشرعی، غیر قانونی و ناقض حقوق شهروندی است. این شبهه و ایراد، شبهه ای 60-70 ساله است که توسط متفکران غرب گرای عصر رضاخان مطرح شد و قصد توجیه کشف حجاب اجباری توسط رضاخان را داشت. پس از سقوط رضا، این شبهه امتداد یافت تا جوانان مسلمان ایرانی در فضای آرام سیاسی پهلوی دوم، حجاب را غیر ضروری بدانند و خود با اختیار آن را کنار بگذارند.
پس از سقوط پهلوی دوم و روی کار امدن جمهوری اسلامی، نظریه «فردی بودن حجاب» با هدف «ترویج بی دینی» و «حمله ایدئولوژیک به نظام» قوی تر از قبل مطرح و تبلیغ شد. متفکران انقلاب اسلامی جوابیه های متعددی به این شبهه دادند از جمله آن ها می توان رسالات و مقولات مختلف شهید مطهری را نام برد. امروز شاهد هستیم در غیبت این متفکران بزرگ مجددا این اندیشه های الحادی، تبلیغ می شود. در این مطلب با استفاده از ادله مطرح شده توسط بزرگان انقلاب و پیوند این ادله با تحلیل های شخصی مان، باری دیگر، اجتماعی یا فردی بودن حجاب را بررسی خواهیم نمود.
حجاب اجباری؛ ناقض حقوق بشر؟!
قبل از ورود به بحث حجاب، قابل ذکر است که اجبار حجاب زمانی غیرقانونی و ناقض حقوق بشری و شهروندی است که در قانون، حکم حجاب نیامده باشد و حکومت از روی اعمال قدرت و اجبار، آن را به مردم بقبولاند. اما زمانی که مردم خود به قانون حجاب رای داده اند و آن را پذیرفته اند اِعمال قانون حجاب در جامعه کاملا قانونی بوده و بلکه تخلف از آن غیر قانونی و نقض حقوق دیگران است. در نظام جمهوری اسلامی، طی برگزاری همه پرسی، جمهور مردم (اکثریت قاطع) به قانون اساسی رای دادند و بر همین اساس تمامی قوانین اسلام در کشور با رای قاطع مردم لازم الاجرا شد.(طبق اصل چهارم) بهمین خاطر خواست مردم ایران این است قانون حجاب در کشور اجرا شود.
حجاب، یک فرهنگ ایرانی اصیل
مسئله حجاب از جمله احکامی است که در تمام ادیان ابراهیمی وارد شده است. علاوه بر این در ایران باستان قبل از ظهور اسلام نیز حجاب وجود داشته و ویل دورانت، مورخ مشهور در کتاب تاریخ تمدن می گوید پس از داریوش زنان طبقات بالای جامعه، فقط می توانستند در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. زنان شوهردار نیز حق نداشتند با هیچ مردی دیدار کنند حتی پدر و برادرانشان. ویل دورانت می گوید «در نقش هایی که از ایران باستان به جا مانده هیچ صورت زنی دیده نمی شود و نامی از ایشان بنظر نمی رسد.» (ج1 ص552) و تنها سنگ لوحه هایی با چهره های پوشیده با نقاب از زنان باقی مانده است.
ریشه و اصالت «حجاب» آنچنان با تاریخ و فرهنگ باستانی ایران عجین شده که بسیاری از مورخین با تکیه بر تجربیات جامعه شناسی تاریخی شان می گویند حجاب در ابتداء در ایران باستان ظهور کرده و مسلمانان تحت تاثیر ایرانیان حجاب را پذیرفته اند. (این مطلب تنها نشان دهنده قدمت حجاب در ایران باستان بوده و واضح است که اسلام، حجاب را تحت تاثیر ایران نپذیرفته زیرا قبل از ادغام فرهنگ ها، حجاب تشریع شد)
حجاب؛ یک واجب دینی
حجاب، از جمله واجبات الهی می باشد که در قرآن کریم صراحتا امر به آن شده و می فرماید:
«و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را آشکار ننمایند و روسری های خود را بر سینه خود افکنند، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای...» (آیه 31 سوره نور)
تمامی فقهای اسلام نیز بر اساس همین آیه و نیز روایاتی که از امام صادق و امام باقر وارد شده (که فرموده اند زنان به جز گردی صورت و مچ دست به پایین، بقیه ی اعضای خود را واجب است بپوشانند) حکم به وجوب حجاب داده اند. لذا در وجوب حجاب که هیچ شکی نیست. اما آیا حجاب مانند نماز واجب فردی است؟ آیا حکومت اسلامی حقی در اجبار افراد در رعایت حجاب را ندارد؟ این بخش قابل بحث است.
حجاب؛ یک مسئله اجتماعی
بسیار واضح است که نوع پوشش افراد جزء مسائلی محسوب می شود که در حوزه امور اجتماعی مطرح می گردد. چرا که هر فعلی که بر جامعه تاثیر گذار باشد، موضوعی اجتماعی محسوب می شود نه فردی. اگر فرد در خانه ی خود با صدای آرام الفاظ رکیکی را بر زبان آورد مسئله کاملا شخصی و فردی است ولی بمحض آنکه این الفاظ در محیط جامعه بر زبان آورد موضوع اجتماعی می شود. اگر فرد در منزل خود سیگار بکشد کسی حق اعتراض ندارد چون یک مسئله ی شخصی است. اما اگر در اتوبوس این کار را انجام بدهد یک مسئله ی اجتماعی پیش آمده و دیگران حق اعتراض به او را دارند. و آن فرد نمی تواند بگوید به شما ارتباطی ندارد.
نوع پوشش نیز تاثیرگذار در جامعه است. یک جامعه باید حدودی را برای پوشش افراد متناسب با فرهنگ آن جامعه لحاظ کند. چه بسا نوع پوشش خاصی که مخالف با فرهنگ یک جامعه باشد، موجب آزار مردم آن منطقه شود. بی حجاب ظاهر شدن زنان متضاد و متعارض با فرهنگ اسلامی جامعه ایران است و اگر چنین افرادی در جامعه ظاهر شوند با واکنش اجتماعی روبرو می شوند.
در نظام فرهنگی دیگر کشورها نیز مسئله حجاب یک امر اجتماعی به شمار رفته و برای حدود آن قانون تعیین شده است. تقریبا تمام کشورهای دنیا در مسئله پوشش و حجاب به مردم خود آزادی مطلق نمی دهند و مردم مجبورند مطابق در چارچوب قوانین، لباس بپوشند. بطور مثال کشورهایی مثل امریکا، آلمان، فرانسه و ترکیه و اخیرا اتریش، که قانون ممنوعیت حجاب را وضع کرده اند، عملا آزادی افراد در انتخاب پوشش را محدود کرده اند. البته ما این اقدام کشورها را بعنوان موید فرضیه خود فرض نمی کنیم؛ چون این اقدام بر خلاف موازین حقوق بشر است. اشاره به این نمونه، صرفا برای اثبات «اجتماعی بودن مسئله حجاب و پوشش» صورت گرفت.
نتیجه اینکه تعیین حدود پوشش یک مسئله کاملا اجتماعی بوده و کشورها می توانند متناسب با فرهنگ جامعه خود قانون وضع کنند. نقطه افتراق و تفاوت ما با غرب، در تعریف حجاب است. کشورهای اروپایی حجاب را به معنای «پوشاندن آلت تناسلی» تعریف کرده اند و کشف حجاب (نمایاندن آلت تناسلی) را ممنوع و قابل مجازات می دانند، جمهوری اسلامی، حجاب را به معنای «پوشاندن تا مچ دست و گردی صورت» تعریف کرده و کشف حجاب را جرم می داند.
موضوع (حجاب) و حکم (ممنوعیت کشف حجاب) در تمام کشورها یکی است و تنها «تعیین حدود و مرزهای آن» فرق می کند. و این حدود برگرفته از فرهنگ هر ملت است. فلذا کسانی که به قانون حجاب اجباری در ایران ایراد می گیرند، بایستی به قانون پوشش اجباری در تمام کشورها نیز ایراد بگیرند. که این معقول نیست.
قانون حجاب اجباری؛ از منظر حقوق و جامعه شناسی
چرا یک حکومت باید بر خلاف علاقه و فرهنگ ملتش قانونی را تصویب کند؟ جدای از احکام اسلامی، از دید حقوقی کاملا طبیعی است که یک حکومت متناسب با فرهنگ ملتش قانونگذاری کند. برای مثال فرض کنید جامعه ی ایران از بازی فوتبال تنفر دارد و هر کس که فوتبال بازی کند را مذمت می کند و گاهی برخورد فیزیکی هم از سوی برخی افراد با فرد بازیکن صورت میگیرد.
در اینصورت دانش حقوق حکم می کند که بازی فوتبال در جامعه ایران از حیث قانونی ممنوع گردد. چون اکثریت جامعه، خواهان چنین قانونی هستند و اگر ممنوع نشود احتمال ایجاد هرج و مرج در جامعه می رود (در علم حقوق، تناسب قوانین و رفتارها با فرهنگ جامعه، «قاعده نظم عمومی» نام دارد، هر امر مخالف نظم حقوقی، از نگاه دانش حقوق بایستی ممنوع شود.)
فرض بگیرید حجاب در جامعه ایران مطلقا آزاد شود. پس از ظاهر شدن عده ای از بانوان بدون لباس کامل، جامعه بلاشک واکنش سختی به آن نشان خواهد داد و هرج و مرج و اعتراضات به اوج خود خواهد رسید. حقوق، جامعه شناسی و هر علم و عقل سلیمی حکم می کند حکومت هیچ گاه موجودیت و امنیت جامعه خود را به خطر نیندازد. لذا از دید حقوقی کاملا نرمال و طبیعی است که حکومت اسلامی حجاب را الزامی کند.
آیا حجاب در اسلام واجب اجتماعی است یا فردی؟
همانطور که ذکر شد حجاب مسئله ای است مربوط به نوع پوشش و نوع پوشش مسئله ای اجتماعی است. لذا حجاب یک واجب اجتماعی به حساب می آید. اینکه حجاب یک واجب اجتماعی است از راه های دیگر نیز قابل شناخت است. فرض بگیریم حجاب یک واجب فردی است. در این صورت بی حجابی در جامعه و ملاعام، یعنی زیر پا گذاشتن علنی یکی از واجبات فردی الهی. یعنی انجام یک عمل حرام بصورت علنی. واضح است که انجام فعل حرام بصورت علنی موجب تشویق دیگران به انجام آن کار می شود زیرا قباحت و حرمت عمل حرام، با ارتکاب علنی آن ازبین می رود و مسیر برای دیگران باز می شود تا آنان نیز این عمل حرام را انجام دهند.
لذا بی حجابی موجب تشویق و ترغیب دیگران به زیرپا گذاشتن احکام الهی می شود و این یعنی فاسد (بی دین) کردن افراد. فاسد کردن دیگران (افساد فی الارض) را دیگر نمی توان گفت که حرام فردی است و به دیگران ربطی ندارد و اجتماعی نیست. چرا که این عمل جامعه را فاسد می کند. لذا نتیجه این می شود که اگر فرض بگیریم که حجاب واجبی فردی است، چون نتایج بی حجابی تاثیر بر جامعه می گذارد نه فرد، به تناقض می رسیم و با برهان خلف ثابت می شود که حجاب واجبی اجتماعی است.
دلیل دیگر اجتماعی بودن وجوب حجاب
فرض کنیم حجاب واجبی فردی است. در این صورت وقتی فرد در جامعه بی حجاب ظاهر می شود تظاهر به عمل حرام کرده است. تظاهر به عمل حرام (ولو اینکه واجب فردی باشد مثلا فرد همه جا جار بزند که نماز نمی خواند) خود جرم محسوب می شود و حاکم شرع می تواند بر کسی که تظاهر به عمل حرام می کند مجازات تعزیری جاری کند.
ایراد: لا اکراه فی الدین، حجاب با اکراه نمی شود
یکی از دلایل روتینی که معمولا برای فردی بودن حجاب، توسط مخالفان حجاب اجباری مطرح می شود این است که در قرآن آمده «لا اکراه فی الدین» لذا نمی شود دین و احکامش را به زور جاری کرد و به مردم قبولاند. لذا مردم در انجام تمامی احکام اختیار و آزادی مطلق دارند. این استدلال یا بهتر است بگوییم این مغالطه، بسیار جذاب و دل فریب است. اما در باطن کلامی پوچ بیشتر نیست. آیه ناظر بر پذیرفتن دین اسلام است نه انجام احکام آن. مطابق آیه نباید دین اسلام را به زور به دیگران قبولاند. اما اگر پذیرفتند باید تمام ابعاد آن را بپذیرند و به احکام آن عمل کنند.
اگر انجام احکام اسلام آزاد و دلخواه بود چگونه خدا برای گناهکاران مجازات تعیین کرده است؟ اگر انجام احکام اسلام آزاد و دلخواه بود افراد می توانستند دیگران را به قتل برسانند و سپس بگویند «من حکم قصاص را که در قرآن آمده قبول ندارم و اکراهی در پذیرش آن نیست، پس شما نمی توانید من را بابت این قتل ها مجازات کنید»
همانطور که می بینیم این فرض ها و نتایجی که از مغالطه ی مخالفان حجاب بر می آید هم با اسلام در تناقض است هم با عقل و علم و منطق. پذیرفتن دین اسلام یک تعهد است. چگونه می توان در عمل به تعهد آزاد بود؟ فرد در پذیرفتن اسلام آزاد است، اما وقتی آن را پذیرفت باید پایبند به آن باشد. قصاص قاتل، الزام به انجام قرارداد، ممنوع بودن سرقت و ... همه و همه احکامی است که مسلمانان باید آن ها را رعایت کنند. اصطلاح «قوانین اختیاری» پارادوکسی بیش نیست. چون قانون، ماهیت الزامی دارد و اختیار، ماهیت غیرالزامی. مخالفان حجاب می خواهند قوانین را اختیاری جلوه دهند که این عمل در جهانی که به سمت قانون پیش می رود معقول بشمار نمی رود.
نتیجه گیری
از تمام آنچه گفته شد چنین نتیجه گرفته می شود که حجاب یک واجب اجتماعی در دین اسلام است که مردم مسلمان ایران هم با پذیرفتن دین اسلام، هم با رای دادن به جمهوری اسلامی و قانون اساسی تعهد به رعایت آن را داده اند. بر همین اساس عدم رعایت حجاب برابر با بی دینی و قانون شکنی است و مخالفت صریح دارد با دموکراسی و مردم سالاری.
قرآن، قانون اساسی، نظام حقوق زن در اسلام (شهید مطهری)، مسئله حجاب (شهید مطهری)، تاریخ تمدن (ویل دورانت)