-
۱۳۱۴
روزنامه فرهیختگان دوم اردیبهشت ماه 1399 مطلب مفصلی را با عنوان «مصاف با عقلانیت انقلابی» در خصوص نقد برخی سخنرانی های علی اکبر رائفی پور منتشر کرد. به فاصله چند روز این مطلب بازنشر و بازخورد گسترده ای در فضای مجازی و رسانه ای پیدا کرد. از یک سو رسانه های اصلاح طلب بلافاصله به قصه رنگ سیاسی زده و با تیترهایی همچون «پروژه حذف رائفی پور از جریان اصولگرایی» به داستان پردازی در راستای مطامع سیاسی خود پرداختند. از سوی دیگر حامیان علی اکبر رائفی پور که غالبا نوجوان و جوان اند، سیل توئیتر و کامنت های خود را با انواع توهین ها و حرف های سخیف، نثار رسانه های اصولگرا و اصلاح طلب کردند. عده دیگری هم بقول دکتر زیباکلام با توهم توطئه، ادعای «پروژه تخریب رائفی پور» را به میان کشیدند. و تکرار شد داستان همیشگی محب غال و مبغض قال.
امروز که فرصت شد مطلب روزنامه فرهیختگان را دقیق تر بخوانم، تصمیم گرفتم به عنوان شخصی که چند صباحی، عمر خود را در مباحث علوم انسانی تضییع نموده، چند خطی در این باره بنویسم.
از گاف های رائفی پور استفاده سوء شد
تمام ایراداتی که فرهیختگان بر رائفی پور وارد کرده بود، کاملا بجا و منطقی بود. پیداست که «سلیمی نمین» پیش از انتشار مطلب، حسابی آن را چکش کاری کرده است. اما تحلیل های او از غلط های رائفی پور کمی مغرضانه بنظر می رسید. برخی از ایرادات وارد شده بر رائفی پور صرفا «گاف ها» و اشتباهاتی سهوی است که قابل چشم پوشی است. چه اینکه مراجع عظام تقلید هم نه تنها در صحبت هایشان، بلکه در کتاب هایشان اشتباهاتی داشته اند. لذا استفاده از اشتباهات سهوی برای اثبات بی سوادی افراد، منطق درستی نیست.
رائفی پور در آستانه انحراف بود
اما در خصوص اشتباهات فاحش او در علوم اسلامی مسئله فرق دارد. از یک سو اساتید علوم اسلامی و انسانی آنچنان رائفی پور را جدی نمی گیرند و وقت و انرژی برای نقد او نمی گذارند و از سوی دیگر حامیان او که غالبا عوام جامعه هستند، تخصص کافی برای تشخیص صحت حرف های او را ندارند. این دو مسئله یعنی عدم نقد او از سوی متخصصین و عدم سواد کافی مخاطبین او، در چند سال اخیر موجب شد وی هر چه دل تنگش می خواهد بگوید.
این چنین بود که رائفی پور کمی از دایره خود فراتر رفت و پای در راه تاریخ اسلام، علوم حدیث و تفسیر قرآن گذاشت. مسیری که با توجه به رابطه «مُرید-مرادی» رائفی پور و طرفدارانش بشدت خطرناک بود و ممکن بود به ظهور نوعی فرقه انحرافی منجر شود. لذا لازم بود شخص متبحر و با سابقه ای همچون عباس سلیمی نمین، سواد و علم رائفی پور را به چالش بکشد و در خصوص ورود او به اسلامیات هشدار دهد.
مطالعه تاریخ اسلام نشان می دهد بسیاری از فرقه های انحرافی توسط کسانی ایجاد شده که ابتدا با انگیزه دلسوزی و قصد گسترش دین پا پیش گذاشته اند؛ و سپس با فهم ناقص و تفسیر غلط از قرآن، دیگر هم کیشان خود را متهم به نافهمی و جهالت کرده و نهایتا خط فکری مستقلی ایجاد کرده اند. بهمین جهت، نقد سلیمی نمین و بازتاب گسترده آن، اتفاق خیری برای رائفی پور بود.
رائفی پور، اقیانوسی به عمق یک وجب
سخنرانی و تحلیل های مختلف او در زمینه های مختلف و بی ارتباط، از ارزش نظریاتش می کاهد و به قولی او را تبدیل به «اقیانوسی به عمق یک وجب» می کند.
همچون یک معلم اول ابتدایی که به تمام سوالات دینی و علمی و تاریخی و ... دانش آموزانش پاسخ می دهد، رائفی پور نیز در این سال ها پاسخگوی تمام سوالات شرعی، سیاسی، تاریخی و ... طرفدارانش است. این موضوع به معنای دروغ بودن گفته های او نیست. بلکه نشان دهنده عمق کم و ضعف اعتبار سخنان اوست.
رائفی پور تحسین برانگیز است
با این وجود، رائفی پور یک جوان خوش فکر، خوش بیان و خوش ذوق انقلابی است. برخی با سوء استفاده از برخی تحلیل های او که از قضا غلط از آب در آمده (مثل تحلیل او در خصوص انتخابات امریکا، کرونا و ...) سعی دارند او را زیر سوال ببرند. اما باید توجه داشت، اگر قرار باشد تمام تحلیل های یک شخص به وقوع بپیوندد، او دیگر یک «پیشگو» به حساب می آید نه یک تحلیلگر. قدرت تحلیل او در مسائل مستحدثه و توانایی وی در جذب عوام و قشر نوجوان و جوان تحسین برانگیز است.
رائفی پور، معلم انقلاب است
علی رغم تمام نقدهایی که بر او وارد است، باید اذعان داشت وجود امثال رائفی پور برای تبیین نظریه انقلاب، نیاز مبرم کشور است. چرا که عوام جامعه، حرف قشر دانشگاهی و ادبیات قشر حوزوی را متوجه نمی شود و از سویی تببین نظریات پیچیده به زبان ساده، کار هر کسی نیست.
رائفی پور یک نظریه پرداز و تئوریسین به شمار نمی رود، چرا که غالب نظریات او، سابقا در کتاب ها و مقالات دیگران منتشر شده است. (اینکه برای دیگران این مباحث جدید و بدیع بنظر می رسد، علتش را باید در سرانه پایین مطالعه کشور جستجو کرد.) بلکه او صرفا یک پل ارتباطی بین نظریه پردازان انقلابی و عوام جامعه بوده و وجود امثال او، به رشد شعور و فهم سیاسی و اجتماعی مردم کمک می کند. همچون معلمی که یک کتاب درسی را به دانش آموزان تعلیم می دهد در حالیکه آن کتاب محصول فکر و قلم او نیست. با این همه، لازم است اساتید و متخصصین امر با راهنمایی و نقدهای منصفانه و مستمر، از انحراف، غرور کاذب و «خود محوری» وی جلوگیری کنند.
سید ابوالفضل ساقی (نویسنده و پژوهشگر ادیان ابراهیمی)