-
۲۲۴۳
صهیون نام کوهی است که در جنوب بیت المقدس واقع شده است. این کوه مکان مقدسی برای یهودیان است. چرا که ایشان معتقدند خداوند در کوه صهیون ساکن است. چنانکه در مزامیر آمده: «خداوند را که بر صهیون نشسته است بسرایید؛ کارهای او را در میان قومها اعلان نمایید.» (مزامیر9: 12)
صهیونیسم در تعریف کلی، یعنی اعتقاد به مستقر شدن بنی اسرائیل در کوه صهیونیسم و حوالی آن (فلسطین کنونی). علاوه بر آن، مساعدت مالی و ادبی و گفتاری برای وقوع این استقرار نیز در دایره تعریف صهیونیسم می گنجد. بنابراین تعریف، شخصی صهیونیست به حساب می آید که برای زندگی در فلسطین از خودگذشتگی می کند یا دیگر یهودیان را برای اسکان در فلسطین از لحاظ مادی یا ادبی یاری می رساند. صهیونیسم از زمان تولد در تلاش است به هر طریق و وسیله ای برتری و بزرگی را به بنی اسرائیل بازگرداند و معبد سلیمان را بازساری کند و سیطره یهود و حکومت جهانی یهود را بر پا کند.
صهیونیسم زاییده تورات، پرورده تلمود
صهیونیسم مذهبی فکری و طریقتی عملی است که اصول و مبانی آن برگرفته از عهد عتیق است و تفصیل و تفسیرش را در تلمود می یابیم. صهیونیسم بر پایه اعتقاد به برتری یهود بر عالم مبتنی است و مدعی آن است که وعده خداوند به ابراهیم نبی در خصوص بخشیدن نیل تا فرات یعنی سرزمین کنعان (فلسطین) به ایشان، قطعی و حتمی است: «و خداوند به ابرام گفت: از ولایت خود، و از مولد خویش و از خانه پدر خود بسوی زمینی که به تو نشان دهم بیرون شو * و از تو امتی عظیم پیدا کنم و تو را برکت دهم، و نام تو را بزرگ سازم، و تو برکت خواهی بود.» (پیدایش12: 1-2)
انحصار دین یهود به قوم یهود
انحصار دین، شریعت و عهد الهی به ابراهیم و نسل او، اساس نظریه صهیونیسم را تشکیل می دهد. یهودیان این آیه تورات را چنین تفسیر کرده اند که این قول خداوند در واقع تعهدی یکطرفه است که خداوند خود را ملزم به اجرای آن کرده و بر او لازم است که به تعهد خود عمل کند و او به اختیار خود یهودیان را برای انجام رسالت اخلاقی خویش برگزیده است. آنان با این تفسیر گمان کرده اند ملت برگزیده خداوند هستند. با توجه به این انحصار طلبی قومی، یهودیان تبدیل به قومی قائم بر احکام تورات شده اند. از آنجا که تورات، قانونی مطلقا اخلاقی است پس ایشان تنها افرادی هستند که به کمالات اخلاقی دست می یابند.
برگزیده شدن یهود در تورات مشروط بود
متون تورات که ناظر بر این وعده (برتری بنی اسرائیل) می باشند، عمل به این وعده الهی را مشروط و مقید کرده است به ایفای وظایف یهودیان در خصوص عهد الهی، اطاعت از پیامبران، عدم انحراف از تعلیم انبیاء و جدانشدن از یکتاپرستی، تقلید نکردن از ملت های بت پرست و پرهیز از بت پرستی.
در تورات چنین آمده:
«و موسی نزد خدا بالا رفت، و خداوند از میان کوه او را ندا درداد وگفت: «به خاندان یعقوب چنین بگو، و بنیاسرائیل را خبر بده:شما آنچه راکه من به مصریان کردم، دیدهاید، و چگونه شما را بر بالهای عقاب برداشته، نزد خود آوردهام. و اکنون اگر آواز مرا فیالحقیقه بشنوید، و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانه خاص من از جمع قومها خواهید بود. زیرا که تمامی جهان، از آن من است. و شما برای من مملکت کهنه و امت مقدس خواهید بود. این است آن سخنانی که به بنیاسرائیل میباید گفت.» پس موسی آمده، مشایخ قوم را خواند، و همه این سخنان راکه خداوند او را فرموده بود، بر ایشان القا کرد. و تمامی قوم به یک زبان در جواب گفتند: «آنچه خداوند امر فرموده است، خواهیم کرد.» و موسی سخنان قوم را باز به خداوند عرض کرد.» (خروج19: 4-8)
یهودیان شروط عهد عتیق را نقض کردند
در حقیقت بنی اسرائیل به پرستش خداوند یکتا متمایل بودند و تنها او را عبادت می کردند تا شایسته این باشند که طرف عهد خداوند قرار گیرند. اما علی رغم این انگیزه و میل درونی، یهودیان تبدیل به ملتی شدند که بیشترین کفر و نافرمانی را نسبت به خداوند مرتکب شدند و در مقابل اوامر انبیاء و پیامبران بهانه گیری کردند.
تورات مقدس خود این حقیقت را تایید کرده و چنین بیان می دارد:
«و بنی اسرائیل باز درنظر خداوند شرارت ورزیده، بَعْلِیم و عَشْتارُوْت و خدایان ارام و خدایان صیدون و خدایان موآب و خدایان بنی عَمّون و خدایان فلسطینیان را عبادت نمودند، و یهوه را ترک کرده، او را عبادت نکردند. و غضب خداوند بر اسرائیل افروخته شده، ایشان را به دست فلسطینیان و به دست بنی عَمّون فروخت.» (داوران10: 6-7)
تورات همچنین روایت می کند که خداوند با موسی و هارون چنین گفت:
«تا به کی این جماعت شریر را که برمن همهمه می کنند متحمل بشوم؟ همهمه بنی اسرائیل را که بر من همهمه می کنند، شنیدم.* به ایشان بگو خداوند می گوید: به حیات خودم قسم که چنانکه شما درگوش من گفتید، همچنان با شما عمل خواهم نمود.* لاشه های شما در این صحرا خواهد افتاد، و جمیع شمرده شدگان شما برحسب تمامی عدد شما، از بیست ساله و بالاتر که بر من همهمه کرده اید.* شما به زمینی که درباره آن دست خود را بلند کردم که شما را در آن ساکن گردانم، هرگز داخل نخواهید شد، مگر کالیب بن یفنه و یوشع بن نون.* اما اطفال شما که درباره آنها گفتید که به یغما برده خواهند شد، ایشان را داخل خواهم کرد و ایشان زمینی را که شما رد کردید، خواهند دانست.* لیکن لاشه های شما در این صحرا خواهد افتاد.* و پسران شما در این صحرا چهل سال آواره بوده، بار زناکاری شما را متحمل خواهند شد، تا لاشه های شما در صحرا تلف شود.* برحسب شماره روزهایی که زمین را جاسوسی می کردید، یعنی چهل روز. یک سال به عوض هر روز، بار گناهان خود را چهل سال متحمل خواهید شد، و مخالفت مرا خواهید دانست.* من که یهوه هستم، گفتم که البته این را به تمامی این جماعت شریر که به ضد من جمع شده اند خواهم کرد، و در این صحرا تلف شده، در اینجا خواهند مرد.» (اعداد14: 26-35)
صهیونیست ها عهدشکنی یهود را توجیه می کنند
بدین ترتیب بنی اسرائیل عهد را نقض کردند و توحید را ترک کردند و الزامات اخلاقی تورات را اقامه نکردند. این ها اموری بودند که خداوند، رعایت آن ها را شرط عمل به عهد خود قرار داده بود. این درحالیست که فلاسفه تلمودیِ صهیونیست ادعا می کنند که خداوند قوم یهود را برگزیده و برتر قرار داده و فضیلت داده و این وعده او غیر قابل نقض و تخلف است. چه یهودیان به مفاد عهد یعنی توحید و رعایت اخلاق توراتی، عمل کنند چه نکنند.
این برگزیدگی قوم یهود در اندیشه فلاسفه صهیونیست هیچ مبنا و محملی ندارد جز اینکه اراده خدا بر آن بوده است یهود برگزیده و سرور شود. چنانکه خداوند می گوید: «نه به سبب عدالت خود و نه به سبب راستی دل خویش داخل زمین ایشان براى تصرفش مى شوى، بلکه به سبب شرارت این امت ها، یهوه، خدایت، ایشان را از حضور تو اخراج مى نماید، و تا آنکه کلامى را که خداوند برای پدرانت، ابراهیم و اسحاق و یعقوب، قسم خورده بود، استوار نماید.» (تثنیه9: 5)
با توجه به این آیه از تورات، آن ها چنین تفسیر می کنند که خداوند صرف نظر از سرسختی و لجبازی یهودیان، نسبت به این قوم تعصب و علقه ای خاص دارد.
برگرفته از مقاله:
«التلمود و اثره فی صیاغة الشخصیة الیهودیة» اثر دکتر عبدالله عودة، ص34-37
ترجمه: سید ابوالفضل ساقی (نویسنده و پژوهشگر ادیان ابراهیمی)