ریشه یابی شبهه ساخت اسلام توسط یهودیان

1. مسیحیت

علت این اتهام زنی به اسلام از سوی مسیحیان کاملا مشهود و عینی است. هر کسی می داند تناقضات درون دینی مسیحیت (ازجمله تعریف و توجیه تثلیث) موجب استیصال مروجان و مبلغان این دین شده و چون راهی برای اثبات عقاید باطل و رفع تناقضات مسیحیت و درنتیجه خروج از این بحران ندارند روی به ابطال و تکفیر سایر ادیان و مذاهب آورده اند تا بدین طریق بتوانند مانع خروج مسیحیان از دینشان گردند و مثل همیشه عوام مسیحی هم پشت سر بزرگانشان به شبهات دامن زده و بجای حقیقت جویی، با مغالطه و سفسطه و سیاه نمایی به عقاید دیگران هجمه می برند. بعبارت دیگر مسیحیان به جای اثبات مسیحیت، روی به ابطال غیر مسیحیت آورده اند تا برهان خلف خود را اثبات کنند. اما خود همین ابطال غیر مسیحیت با مغالطه انجام می شود.

2. ناسیونالیسم و نئونازیسم

در حال حاضر جریان های ناسیونالیستی که اسلام را سدی در برابر ناسیونالیسم می بینند با تبلیغ و فعالیت در ایران سعی در تحریک احساسات مردم دارند تا فرهنگ و تاریخ و ریشه ایرانی مردم را در برابر دین و عقاید اسلامی شان قرار دهند و ایران و اسلام را دو مقوله متقابل نشان دهند. آن ها تلاش می کنند بین دو وصف «ایرانی» و «اسلامی» یک تضاد و تقابل جلوه دهند تا با تحریک احساسات، عواطف و تعصبات قومیتی و نژادی   افکار عمومی جامعه ایشان را جهت دهی کنند. اما غافل از اینکه خیلی وقت است که تاریخ انقضای مباحث نژادی گذشته و دیگر فاقد ارزش است. عصر کنونی عصر اندیشه هاست نه نژادپرستی.

اسلام، ما و هر عقل سلیمی نژاد پرستی اعراب دوران جاهلیت را مذمت می کند با این وجود نئونازیسم تلاش می کند این افکار جاهلی را احیاء کند و نژادپرستی را نوعی آرمان و ارزش جلوه دهد. افراد با پیوستن به این نوع اندیشه ها بجای شکوفا کردن استعدادهایشان و افتخار به عملشان و آنچه در کفه دارند، به تاریخ و گذشته شان دل خوش می کنند و سر در بر تغافل و تجاهل فرو می برند. برای همین است که می بینیم «کوروش پرستان» و ناسیونالیست های افراطی کنونی غالبا از افراد ضعیف النفس جامعه هستند و یا اگر هم به ظاهر افراد معتبری اند باطنا فاقد عقبه ی اعتقادی هستند. چنانکه فیلسوف بزرگ آلمانی «آرتور شوپنهاور» پست ترین نوع افتخار را افتخار به ملیت بر می شمارد و می گوید: «هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه ی آخرین دستاویز به ملتی متوسل می شود که خود جزیی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملتش دارد با چنگ و دندان دفاع کند.»

البته این نکته هم قابل ذکر است که مبانی اندیشه «ناسیونالیسم ایرانی» که عمدتا برتاریخ مجهول هخامنشیان و شخصیت مبهم و موهوم «کوروش» استوار می باشد آنقدر ضعیف است که احتمالا هیچ وقت نمی تواند قدرت بگیرد و درخششی داشته باشد ولیکن تنها فایده ای که برای غرب دارد این است که تا حدودی مانع کار جبهه اسلام می شود و بزرگان، علما و اندیشمندان جبهه ی اسلام را درگیر مسائل فرعی و جزئی کرده و مانع تمرکز ایشان بر مسئله ی فلسطین که در صدر مسائل مسلمین و منطقه است، می شود.

3. عناصر داخلی

یکی دیگر از عوامل تشدید این شبهه «ساخت اسلام توسط یهودیان» معرفی ناصحیح یهودیت و یهودیان است. بزرگ نمایی بیش از حدی که از «یهودیت» و «جریان های تاریخ مصرف گذشته مثل فراماسونری» توسط برخی اساتید مشهور انجام می شود باعث ترس و وحشت عوام شده و هرکس که پای صحبت ایشان بنشیند فکر می کند یهودیان فرمانروایان جهان اند و از تمام اتفاقاتی که حتی در خانه های مردم اتفاق می افتد خبر دارند. همین تصورات و تخیلات واهی از یهودیت باعث شده برخی افراد ساده لوح حضور یهود را پشت پرده هر اتفاقی که در جهان حادث می شود خیال کنند و حتی پدیده ای به وسعت اسلام را هم مصنوع یهود بدانند و یا لااقل امکانش را بدهند. این درحالیست که یهود چند صباحی است که قدرت گرفته و تا قبل از آن همواره از سوی اروپاییان، مسیحیت و اسلام مورد تضعیف بوده فلذا اینهمه ارعاب، برای بیداری و تنویر افکار عمومی از سوی اساتید، استراتژیست ها و صاحبنظران عرصه ادیان لازم نیست.

وظیفه ما در این کارزار چیست؟

فعالین فرهنگی باید با روشنگری و پرده برداری از اعتقادات باطل ناسیونالیسم و یادآوری جنایات وحشیانه نازی های هیتلری که تبلور و مظهر واقعی ناسیونالیسم و ملی گرایی افراطی بودند، چهره واقعی نژاد پرستی جاهلانه نازیسم را نشان دهند و ریشه جریان ناسیونالیسم افراطی که هم اکنون در حد چند پایگاه مجازی و فعالیت های خرد است را در همین ابتدای امر بخشکانند و از سوی دیگر با نشان دادن تخاصم اسلام و یهود سدی بر شبهات مسیحیت بسازنند.

نویسنده: سید ابوالفضل ساقی

چهارم دی ماه 1395