-
۳۱۸۰
دکتر شریعتی می نویسد:
«تشیع، به ویژه با تاریخ و فرهنگش، تجلی گاه عشق و شور و خون و شهادت است و کانون ملتهب و جوشان احساس، و در عین حال، یک نوع تفکر و معرفت و فرهنگ علمی و عقلی ویژه و نهضت فکری نیرومند و مشخص...
امروز نیز توده مردم ما همچنان عشق می ورزند، و همچنان سر بر دیوار خانه فاطمه نهاده اند و به درد می نالند. این اشک ها هر کدام کلمه ای است که توده های صمیمی و وفادار ما با آن، عشق دیرینه ی خودش را به ساکنان این خانه بیان می کنند. این زبان توده است و چه زبانی صادق تر و زلال تر و بی ریا تر از زبانی که کلماتش، نه لفظ و نه خط، اشک است. و هر عبارتش ناله ای، ضجه ی دردی، فریاد عاشقانه ی شوقی...
تعجب نکنید که چگونه من دارم از «گریستن» دفاع می کنم، که شنیده اید و بارها، که از برنامه ی گریه و روضه انتقاد کرده ام. آری این دو سخن من با هم متضاد نیستند. برنامه گریه کردن، به عنوان یک کار و یک وظیفه و یک وسیله برای رسیدن به هدفی، و به عنوان یک «اصل» و یک «حکم» چیز دیگری است و «گریستن» یعنی تجلی طبیعی یک احساس، حالتی جبری و فطری از یک عشق، یک رنج، یک شوق یا اندوه، چیز دیگری.
حتی رژی دبره، انقلابی فرانسوی... می گوید: «انسانی که هرگز نمی گرید و گریستن را نمی داند، احساس انسانی را فاقد است.» یک سنگ است، یک روح خشک و وحشی. توده ی مردم ما عاشقانه می گریند... هیچ مذهبی، تاریخی و ملتی، چنین خانواده ای ندارد. خانواده ای که در آن، پدر علی است، و مادر فاطمه، و پسر حسین، و دختر زینب. همگی زیر یک سقف و در یک عصر یک خانواده. و در عین حال، به هیچ خانواده ای، از جانب ملتی، این همه عشق و اخلاص و ایمان و شعر و خون، نثار نشده است.
این تنها ملتی است که در زندگی نوع بشر بر روی خاک، در غم خاندان محبوب خویش و عزای قهرمان آزادی و ایمان خویش، در طول تاریخ درازش، همواره غمگین و عزادار مانده است و پایمان کردن فضیلت و محکومیت حقیقت و فاجعه حکومت و جنابت زور را، علی رغم گذشت زمان و غلبه همیشگی این نظام بر تاریخش و سرنوشتش فراموش نکرده است.»
برگرفته از کتاب «فاطمه فاطمه است» اثر دکتر علی شریعتی
تلخیص: سید ابوالفضل ساقی