-
۱۷۹۱
داشتم انجیل را مطالعه می کردم که به مطلب بسیار جالب توجهی در انجیل متی برخوردم. مسیح در بابی، علمای یهودی را متهم به دورویی می کند و اوصاف ریاکارانه ی آنان را یک به یک بر می شمارد و مردم را از پیروی ایشان بر حذر می دارد. خوب که به عبارات و کلمات و اوصاف دقت می کنی، می بینی کم نیستند چنین افرادی؛ نه در خارج و آمریکای جنایتکار! بلکه در ایران خودمان؛ نه در شهر های غیر مذهبی، بلکه در همین شهرهای مذهبی، در قم، در مشهد... با این تفاوت که اینبار این عالمان ریاکار یهودی نیستند، و عیسایی هم نیست که دیگر ما را نصیحت کند.
در شهر و دیار خودمان کم نیستند حجج اسلامی که با استفاده از پکیج های کنکوری ویژه موسسه «اجتهاد آسان است»، چند ماهه به درجه اجتهاد و «عظمایی» رسیده و با مطالعه چند خط اسلامیات برای خود در گوشه ای از شهر دکه ای باز کرده و کاسه و کوزه ای به راه انداخته اند و نماینده تام الاختیار خداوند شده اند. بنگاه بهشت فروشی باز کرده اند و از دین و دین فروشی کاسبی می کنند. کم کم داریم به مرحله ای می رسیم که تعداد مجتهدین از مقلدین بیشتر می شود. واقعا جای سوال است که از بین اینهمه وظایف جانشین امام معصوم، چرا ایشان همیشه علاقه به دریافت وجوهات دارند؟ آخر مجلس تفسیر قرآن چه ربطی به دریافت خمس و زکات و رد مظالم دارد؟ از مریدانشان که می پرسی می گویند چرا بدهیم آخوندها بخورند می دهیم استاد بخورد. من نمی گویم بدهید آخوندها بخورند، ولی چرا استاد بخورد؟! بگذریم و چه زیبا می فرماید شاعر:
تاجری مجلس تفسیر گذاشت،
ابتدا فاتحه بر قرآن خواند...
و باز بگذریم که حرف بسیار است و بشنویم آیاتی چند از انجیل مقدس، که شاید کلام خدا باشد و باشد که رستگار شویم:
آنگاه عیسی خطاب به مردم و شاگردانش فرمود:
«علمای مذهبی و فریسیان بر کرسی موسی نشسته اند و احکام او را تفسیر می کنند. پس آنچه به شما تعلیم می دهند، بجا آورید، اما هیچگاه از اعمالشان سرمشق نگیرید، زیرا هرگز به تعالیمی که می دهند، خودشان عمل نمی کنند. ایشان احکام دینی را همچون بارهای سنگینی بر دوش شما می گذارند، اما خودشان حاضر نیستند آنها را بجا آورند.
«هر کاری می کنند، برای تظاهر است. دعاها و آیه های کتاب آسمانی را می نویسند و به بازویشان می بندند، و دامن رداهایشان را عمداً بلندتر می دوزند تا جلب توجه کنند و مردم آنان را دیندار بدانند. چقدر دوست می دارند که در میهمانی ها ایشان را در صدر مجلس بنشانند، و در عبادتگاه ها همیشه در ردیف جلو قرار گیرند. چه لذتی می برند که مردم در کوچه و خیابان، ایشان را تعظیم کنند و به آنان «آقا» و «استاد» گویند. اما شما چنین القابی را از مردم نپذیرید، چون شما یک استاد دارید و همه شما با هم برابر و برادرید. همچنین، هیچکس را بر روی زمین «پدر» نگویید، چون شما یک «پدر آسمانی » دارید که خداست. و نگذارید کسی شما را «پیشوا» بخواند، چون یک پیشوا دارید که مسیح است.
«هر چه بیشتر به دیگران خدمت کنید، بزرگتر خواهیـد بود، زیـرا بزرگی در خدمت کردن است. کسی که خود را بزرگ می پندارد، پست و کوچک خواهد شد و کسی که فروتن می باشد، بزرگ و سربلند خواهد گشت.
«وای بحال شما، ای علمای دینی و فریسیان! چقدر ریاکارید! نه می گذارید دیگران به ملکوت خداوند وارد شوند و نه خود وارد می شوید. نماز خود را عمداً طولانی می کنید تا مردم شما را دیندار بدانند، ولی دور از چشم دیگران، اموال بیوه زنان بیچاره را می خورید.
ای دوروها! وای به حال شما! همه جا را زیر پا می گذارید تا کسی را پیدا کنید که مرید شما شود؛ و وقتی موفق شدید، او را دو برابر بدتر از خودتان سزاوار جهنم می سازید
... ای احمق های کور! کدام مهم تر است هدیه ای که روی قربانگاه است یا خود قربانگاه که هدیه را تقدیس می کند؟ وقتی به قربانگاه قسم می خورید، در واقع به خود قربانگاه و هر چه که برآن است قسم می خورید؛ و وقتی به خانه خدا قسم می خورید، به خود خانه و به خدایی که در آن خانه هست قسم می خورید؛ و وقتی به آسمان قسم می خورید، در واقع به تخت خدا و خود خدا که برتخت نشسته است قسم می خورید.» ... ای عصاکش های کور، که پشه را از صافی می گذرانید ولی شتر را می بلعید! «وای بحال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! چون شما بیرون ظرف را آنقدر تمیز می کنید تا بدرخشد، ولی داخل ظرف از کثافت ظلم و طمع پر است. ای فریسی های کور، اول داخل ظرف را تمیز کنید تا بیرون ظرف هم پاک شود.
«وای بحال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! شما مانند قبرهای سفید شده ای هستید که ظاهری زیبا دارند اما داخل آن پر است از استخوانهای مردگان و کثافات! شما می کوشید خود را دیندار جلوه دهید، ولی در زیر آن عبای مقدستان، دلهایی دارید پر از ریا و گناه.
«وای به حالتان ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! شما برای پیامبرانی که اجدادتان کشتند، با دست خود بنای یادبود می سازید، و قبر مقدسینی را که بدست آنان کشته شدند، تزئین می کنید ... این را نیز به شما بگویم که دیگر مرا نخواهید دید تا وقتی که آماده باشید کسی را که خدا برای شما می فرستد بپذیرید.»
به قلم سید ابوالفضل ساقی