-
۱۰۳۸
قصاص در یهودیت حق الله است
اولین تفاوت فاحش قصاص از نگاه اسلام و یهود، در ماهیت آن است. اسلام قصاص نفس را مجازات نمیشناسد بلکه آن را حقی میداند که به مجنیعلیه و اولیای دم تعلق میگیرد و اینان میتوانند به جای قصاص که مجازات اصلی است، به جایگزین آن یعنی دیه رضایت دهند. همچنین اینان میتوانند از حق خود چشم بپوشند و قاتل را ببخشند. اسلام از بین این سه راه، مسلمانان را به عفو و بخشش تشویق میکند. حق قصاص مانند سایر حقوق، در صورت فوت ذیحق و عدم استیفای آن، به ورثه انتقال مییابد.
اما آیین یهود قصاص را حقی نمیشناسد که بتوان از آن گذشت یا آن را به مجازات دیگر تبدیل کرد بلکه آن را تکلیفی میداند که بر فرد یهودی اجرای آن واجب است و بر اساس نص صریح تورات «گرفتن خونبها در عوض جان قاتلی که محکوم به اعدام است ممنوع است و قاتل باید حتماً اعدام شود». در قاموس کتاب مقدس انتقام به معنای قصاص است: «و آن حق خدای عالی است و انسان را در آن نصیبی نیست». یهوه نیز در تورات میگوید: «انتقام و جزا از آنِ من است چون پای ایشان بلغزد؛ زیرا روز هلاکت ایشان نزدیک است و قضای ایشان میشتابد».
اسلام با ارائۀ سه گزینۀ قصاص، جایگزین آن، یا عفو، اولیای دم را آزاد نهاده تا متناسب با خلأ و کاستیِ پدیدآمده از کشته شدن مقتول در زندگیشان یک گزینه را برگزینند. گرچه قتل به روح جامعه آسیب میزند اما اولین کسانی که از قتل مقتول ضرر میبینند اولیای دماند. لذا هدفِ نخست از مجازات قاتل باید رفع ضرر از آنها باشد.
آیا قصاص همواره بهترین مجازات است؟
با این حال، مجازات قصاص لزوماً مجازات مناسبی نیست. در نظر بگیرید خانوادههای فقیری را که با کشته شدن پدر خانواده، دچار مشکلات اقتصادی میشوند. بیگمان، رنج اینگونه مشکلات اقتصادی بهمراتب بیش از مرهم دردی است که اولیای دم با قصاص قاتل بهدست میآورند. آیین یهود با سلب اختیار اجرای قصاص از اولیای دم، عملاً بیتوجهی خود را به خلأهای زندگی اولیای دم نشان میدهد و تنها در پی انتقام و سزادهی قاتل است:
«هر آینه انتقام خون شما را برای جان شما خواهم گرفت. از دست هر حیوان آن را خواهم گرفت. و از دست انسان انتقام جان انسان را از دست برادرش خواهم گرفت».
این بیان تورات حالت منتقم مجنونی را ترسیم میکند که سخت در پی باعث و بانیِ قتل مقتول است و برایش فرقی ندارد که مسبب قتل، انسان است یا حیوان یا حتی موجودی بیجان. بهعلاوه، الزام به قصاص عضو و قصاص جراحت مؤید ادعای ماست، چنانکه در تورات میخوانیم:
«و اگر اذیتی دیگر حاصل شود آنگاه جان به عوض جان بده. و چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و دست به عوض دست و پا به عوض پا. و داغ به عوض داغ و زخم به عوض زخم و لطمه به عوض لطمه».
میبینیم که تورات برای جراحت چیزی جز جراحت را همسنگ نمیشمارد و وارد کردن جراحت به جارح را تنها راه اجرای عدالت میداند. این بیان تورات بههیچوجه اغراق نیست و در آیهای دیگر تأکید میشود که حتماً قصاص زخم باید انجام شود:
«و کسی که همسایۀ خود را عیب رسانیده باشد چنانکه او کرده باشد به او کرده خواهد شد. شکستگی عوض شکستگی، چشم عوض چشم، دندان عوض دندان، چنانکه به آن شخص عیب رسانیده همچنان به او رسانیده شود».
مشابه این حکم را در آیۀ 45 سورۀ مائده نیز مییابیم:
«... در تورات بر بنی اسرائیل حکم کردیم که نَفْس را در مقابل نَفْس قصاص کنید و چشم را مقابل چشم و بینی را به بینی و گوش را به گوش و دندان را به دندان، و هر زخمی را قصاص خواهد بود. پس هرگاه کسی حق قصاص را ببخشد، کفارۀ او خواهد شد».
اما تفاوت حکم تورات و قرآن در وجود حق گذشت یا تبدیل قصاص به دیه است. «در خصوص قصاص، خیلی راحت و روشن از آیات قرآن و سیرۀ پیشوایان دین میتوان استفاده کرد که اسلام نظر خوشی به اِعمال آن نداشته بلکه توصیه به عدم اجرای آن کرده و به عبارت روشن، اسلام قصاص را حق دانسته اما آن را دوای درد ندانسته بلکه صریحاً و به صورت اخلاقی از مسلمانان خواسته که قاتل را ببخشند... از سویی چنانکه میدانیم پیامبر اسلام قاتل عموی خود، حمزه را بخشید و بزرگان دین هم تا آنجا که کشتن شخص مربوط به حق شخصی خودشان بوده عفو را بر قصاص ترجیح دادهاند».
با این حال، بزرگان اسلام در مواردی نادر و بنابر مصالح اجتماعی، قصاص را بر عفو مقدم میداشتند. شاهدمثالِ این ادعا قصاص ابنملجم مرادی به دست امام حسن مجتبی است که بنابر وصیت پدر ایشان، امامعلی انجام شد. ابنملجم بااینکه محکوم به قصاص بود، صراحتاً اذعان داشت که اگر زنده بماند به جنایاتش ادامه خواهد داد. بنابراین، عفو در اصلاح او اثری نداشت و مصلحت اجرای قصاص بود.
تنها هدف تورات از قصاص، انتقام گیری است
نگرش انتقامگیرانۀ افراطی و غیرمنطقی تورات در بحث قصاص، تطابق شگرفی با مکتب کیفری عدالتِ مطلق دارد. در این مکتب نیز هدف از مجازات، سزادهی مجرم و مکافات عمل مجرمانه است، بیآنکه توجهی به صلاح جامعه یا منافع بزهدیدگان وجود داشته باشد. برخی در توجیه «قصاص اجباری»، متوسل به تأویلات عرفانی شده و گفتهاند: «قاتل پس از قتل، مالک خون قربانی میشود؛ و از این رو، باید اعدام شود تا خون محبوسشده، آزاد شود و بتواند به سوی خدا برگردد، همچنانکه در مرگ طبیعی خون به سمت خدا برمیگردد». باتوجهبه قدمتِ کموبیش چندهزارسالۀ دین یهود شاید بتوان خاستگاه مکاتب عدالت مطلق را در این دین جستوجو کرد.
برگرفته از:
کتاب «اعدام در حقوق یهود و اسلام»، سید ابوالفضل ساقی، انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی، صص62-65