

و بصلئیل و اهولیاب و همة دانادلانی که یَهُوَه حکمت و فطانت بدیشان داده است تا برای کردن هر صنعتِ خدمتِ قدس ماهر باشند موافق آنچه یَهُوَه امر فرموده است کار بکنند.” 2) پس موسی بصلئیل و اهولیاب و همة دانادلانی را که یَهُوَه در دل ایشان حکمت داده بود و آنانی را که دل ایشان ایشان را راغب ساخته بود که برای کردن کار نزدیک بیایند دعوت کرد.

و موسی تمام جماعت بنی اسرائیل را جمع کرده بدیشان گفت: “این است سخنانی که یَهُوَه امر فرموده است که آنها را بکنی: شش روز کار کرده شود و در روز هفتمین سبَتِ آرامی مقدس یَهُوَه برای شماست هر که در آن کاری کند کشته شود. در روز سبَت آتش در همة مسکنهای خود میفروزید.

و یَهُوَه به موسی گفت: “دو لوح سنگی مثل اولین برای خود بتراش و سخنانی را که بر لوحهای اول بود و شکستی بر این لوحها خواهم نوشت. و بامدادان حاضر شو و صبحگاهان به کوه سینا بالا بیا و در آنجا نزد من بر قله کوه بایست. و هیچکس با تو بالا نیاید و هیچکس نیز در تمامی کوه دیده نشود و گله و رمه نیز به طرف این کوه چرا نکند.

ویَهُوَه به موسی گفت: “روانه شده از اینجا کوچ کن تو و این قوم که از زمین مصر برآورده ای بدان زمینی که برای ابراهیم اسحاق و یعقوب قسم خورده گفته ام آن را به ذریت تو عطا خواهم کرد. و فرشته ای پیش روی تو میفرستم و کنعانیان و اَموریان و حتیان و فرزیان و حویان و یبوسیان را بیرون خواهم کرد