-
۹۷۳
ای آسمان گوش بگیر تا بگویم. و زمین سخنان دهانم را بشنود. تعلیم من مثل باران خواهد بارید و کلام من مثل شبنم خواهد ریخت مثل قطرههای باران بر سبزة تازه و مثل بارش ها بر گیاهان.
تثنیه
باب سی و دوم
- ای آسمان گوش بگیر تا بگویم. و زمین سخنان دهانم را بشنود.
- تعلیم من مثل باران خواهد بارید و کلام من مثل شبنم خواهد ریخت مثل قطرههای باران بر سبزة تازه و مثل بارش ها بر گیاهان.
- زیرا که نام یَهُوَه را ندا خواهم کرد. خدای ما را به عظمت وصف نمایید.
- او صخره است و اعمال او کامل. زیرا همة راه های او انصاف است. خدای امین و از ظلم مبرا. عادل و راست است او.
- ایشان خود را فاسد نموده فرزندان او نیستند بلکه عیب ایشانند. طبقة کج و متمردند.
- آیا یَهُوَه را چنین مکافات می دهید ای قوم احمق و غیر حکیم؟ آیا او پدر و مالک تو نیست؟ او تو را آفرید و استوار نمود.
- ایام قدیم را بیادآور در سال های دهر به دهر تأمل نما. از پدر خود بپرس تا تو را آگاه سازد و از مشایخ خویش تا تو را اطلاع دهند.
- چون حضرت اعلی به امت ها نصیب ایشان را داد و بنیآدم را منتشر ساخت آنگاه حدود امت ها را قرار داد برحسب شمارة بنیاسرائیل.
- زیرا که نصیب یَهُوَه قوم وی است و یعقوب قرعة میراث اوست.
- او را در زمین ویران یافت و در بیابان خراب و هولناک. او را احاطه کرده منظور داشت و او را مثل مردمک چشم خود محافظت نمود.
- مثل عقابی که آشیانة خود را حرکت دهد و بچههای خود را فرو گیرد و بالهای خود را پهنکرده آن ها را بردارد و آن ها را بر پرهای خود ببرد.
- همچنین یَهُوَه تنها او را رهبری نمود و هیچ خدای بیگانه با وی نبود.
- او را بربلندیهای زمین سوار کرد تا از محصولات زمین بخورد و شهد را از صخره به او داد تا مکید و روغن را از سنگ خارا.
- کرة گاوان و شیر گوسفندان را با پیه برهها و قوچها را از جنس باشان و بزها و پیه گُردههای گندم را و شراب از عصیر انگور نوشیدی.
- لیکن یشورون فربه شده لگد زد. تو فربه و تنومند و چاق شدهای. پس خدایی را که او را آفریده بود ترک کرد. و صخرة نجات خود را حقیر شمرد.
- او را به خدایان غریب به غیرت آوردند و خشم او را به رجاسات جنبش دادند.
- برای دیوهایی که خدایان نبودند قربانی گذرانیدند برای خدایانی که نشناخته بودند برای خدایان جدید که تازه به وجود آمده و پدران ایشان از آن ها نترسیده بودند.
- و به صخرهای که تو را تولید نمود اعتنا ننمودی و خدای آفرینندة خود را فراموش کردی.
- چون یَهُوَه اینرا دید ایشان را مکروه داشت. چون که پسران و دخترانش خشم او را به هیجان آوردند.
- پس گفت روی خود را از ایشان خواهم پوشید تا ببینم که عاقبت ایشان چه خواهد بود. زیرا طبقة بسیار گردنکشند و فرزندانی که امانتی در ایشان نیست.
- ایشان مرا به آنچه خدا نیست به غیرت آوردند و به اباطیل خود مرا خشمناک گردانیدند. و من ایشان را به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد و به امت باطل ایشان را خشمناک خواهم ساخت.
- زیرا آتشی در غضب من افروخته شده و تا هاویة پایینترین شعلهور شده است و زمین را با حاصلش میسوزاند و اساس کوه ها را آتش خواهد زد.
- بر ایشان بلایا را جمع خواهم کرد و تیرهای خود را تماماً بر ایشان صرف خواهم نمود.
- از گرسنگی کاهیده و از آتش تب و از وبای تلخ تلف می شوند و دندآن های وحوش را به ایشان خواهم فرستاد با زهر خزندگان زمین.
- شمشیر از بیرون و دهشت از اندرون ایشان را بیاولاد خواهد ساخت. هم جوان و هم دوشیزه را. شیرخواره را با ریش سفید هلاک خواهد کرد.
- می گفتم ایشان را پراکنده کنم و ذکر ایشان را از میان مردم باطل سازم.
- اگر از کینة دشمن نمیترسیدم که مبادا مخالفان ایشان برعکس آن فکر کنند و بگویند دست ما بلند شده و یَهُوَه همة این را نکرده است.
- زیرا که ایشان قوم گمً کرده تدبیر هستند و در ایشان بصیرتی نیست.
- کاش که حکیم بوده اینرا میفهمیدند و در عاقبت خود تأمل می نمودند.
- چگونه یکنفر هزار را تعاقب می کرد و دو نفر دههزار را منهزم میساختند. اگر صخرة ایشان ایشان را نفروخته. و یَهُوَه ایشان را تسلیم ننموده بود.
- زیرا که صخرة ایشان مثل صخرة ما نیست. اگر چه هم دشمنان ما خود حکَم باشند.
- زیرا که موِ ایشان از موهای سدوم است و از تاکستآن های عموره. انگورهای ایشان انگورهای حنظل است و خوشههای ایشان تلخ است.
- شراب ایشان زهر اژدرهاست و سم قاتل افعی.
- آیا این نزد من نکنون نیست و در خزانههای من مختوم نی؟
- انتقام و جزا از آن من است هنگامی که پایهای ایشان بلغزد زیرا که روز هلاکت ایشان نزدیک است و قضای ایشان میشتابد.
- زیرا یَهُوَه قوم خود را داوری خواهد نمود و بر بندگان خویش شفقت خواهد کرد. چون میبیند که قوت ایشان نابود شده و هیچکس به غلام و چه آزاد باقی نیست.
- و خواهد گفت: خدایان ایشان کجایند و صخرهای که بر آن اعتماد می داشتند؟
- که پیه قربانی های ایشان را می خوردند و شراب هدایای ریختنی ایشان را مینوشیدند؟ آن ها برخاسته شما را امداد کنند و برای شما ملجأ باشند.
- الآن ببینید که من خود او هستم. و با من خدای دیگری نیست. من میمیرانم و زنده می کنم. مجروح می کنم و شفا می دهم. و از دست من رهانندهای نیست.
- زیرا که دست خود را به آسمان برمیافرازم و میگویم که من تا ابدالآباد زنده هستم.
- اگر شمشیرِ براق خود را تیز کنم و قصاص را به دست خود گیرم. آنگاه از دشمنان خود انتقام خواهم کشید. و به خصمان خود مکافات خواهم رسانید.
- تیرهای خود را از خون مست خواهم ساخت. و شمشیر من گوشت را خواهد خورد. از خون کشتگان و اسیران با رؤسای آقایان دشمن.
- ای امت ها با قوم او آواز شادمانی دهید. زیرا انتقام خون بندگان خود را گرفته است و از دشمنان خود انتقام کشیده و برای زمین خود و قوم خویش کفاره نموده است.
- و موسی آمده تمامی سخنان این سرود را به سمع قوم رسانید او و یوشع بننون.
- و چون موسی از گفتن همة این سخنان به تمامی اسرائیل فارغ شد
- به ایشان گفت: «دل خود را به همة سخنانی که من امروز به شما شهادت می دهم مشغول سازید تا فرزندان خود را حکم دهید که متوجه شده تمامی کلمات این تورات را به عمل آورند.
- زیرا که این برای شما امر باطل نیست بلکه حیات شماست و به واسطة این امر عمر خود را در زمینی که شما برای تصرفش از اردن به آنجا عبور می کنید طویل خواهید ساخت.»
- و یَهُوَه در همآن روز موسی را خطاب کرده گفت:
- «به این کوه عباریم یعنی جبل نبو که در زمین موآب در مقابل اریحاست برآی و زمین کنعان را که من آن را به بنیاسرائیل به ملکیت می دهم ملاحظه کن.
- و تو در کوهی که به آن برمیآیی وفات کرده به قوم خود ملحق شو چنانکه برادرت هارون در کوه هور مرد و به قوم خود ملحق شد.
- زیرا که شما در میان بنیاسرائیل نزد آب مریبا قادش در بیابان سین به من تقصیر نمودید چون که مرا در میان بنیاسرائیل تقدیس نکردید.
- پس زمین را پیش روی خود خواهی دید لیکن به آنجا به زمینی که به بنیاسرائیل می دهم داخل نخواهی شد.»
براساس نسخه «کتاب مقدس یعنی عهد عتیق و عهد جدید»، لندن، 1904 میلادی
تنظیم و ویرایش: پژوهش های حقوق و ادیان (bjes.ir)
تنظیم و ویرایش: پژوهش های حقوق و ادیان (bjes.ir)
پیدایش |
خروج |
لاویان |
اعداد |
تثنیه |
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
- |
|||
- |
- |
|||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
- |