باب 32 سفر پیدایش (تورات)

  • ۲۷۹۷
پیدایش
باب سی و دوم

 

1)     و یعقوب راه خود را پیش گرفت و فرشتگان خدا به وی برخوردند.

2)     و چون یعقوب ایشان را دید گفت: “این لشکر خداست!” و آن موضع را “محنایم” نامید.

3)     پس یعقوب قاصدان پیش روی خود نزد برادر خویش عیسو به دیار سعیر به بلاد ادوم فرستاد

4)     و ایشان را امر فرموده گفت: “به آقایم عیسو چنین گویید که بندة تو یعقوب عرض میکند با لابان ساکن شده تاکنون توقف نمودم

5)     و برای من گاوان و الاغان و گوسفندان و غلامان و کنیزان حاصل شده است و فرستادم تا آقای خود را آگاهی دهم و در نظرت التفات یابم.”

6)     پس قاصدان نزد یعقوب برگشته گفتند: “نزد برادرت عیسو رسیدیم و اینک با چهار صد نفر به استقبال تو میآید.”

7)     آنگاه یعقوب به نهایت ترسان و متحیر شده کسانی را که با وی بودند با گوسفندان و گاوان و شتران به دو دسته تقسیم نمود

8)     و گفت: “هرگاه عیسو به دستة اول برسد و آنها را بزند همانا دستة دیگر رهایی یابد.”

9)     و یعقوب گفت: “ای خدای پدرم ابراهیم و خدای پدرم اسحاق ای یَهُوَه که به من گفتی به زمین و به مولَد خویش برگرد و با تو احسان خواهم کرد

10)  کمتر هستم از جمیع لطفها و از همة وفایی که با بندة خود کرده ای زیرا که با چوبدست خود از این اردن عبور کردم و الآن (مالک) دو گروه شده ام.

11)  اکنون مرا از دست برادرم از دست عیسو رهایی ده زیرا که من از او میترسم مبادا بیاید و مرا بزند یعنی مادر و فرزندان را.

12)  و تو گفتی هر آینه با تو احسان کنم و ذریت تو را مانند ریگ دریا سازم که از کثرت آن را نتوان شمرد.”

13)  پس آن شب را در آنجا بسر برد و از آنچه بدستش آمد ارمغانی برای برادر خود عیسو گرفت:

14)  دویست ماده بز با بیست بز نر و دویست میش با بیست قوچ

15)  و سی شتر شیر ده با بچه های آنها و چهل ماده گاو با ده گاو نر و بیست ماده الاغ با ده کره.

16)  و آنها را دسته دسته جدا جدا به نوکران خود سپرد و به بندگان خود گفت: “پیش روی من عبور کنید و در میان دسته ها فاصله بگذارید.”

17)  و نخستین را امر فرموده گفت که “چون برادرم عیسو به تو رسد و از تو پرسیده بگوید: از آن کیستی و کجا میروی و اینها که پیش توست از آن کیست؟ بدو بگو: این از آن بنده ات یعقوب است و پیشکشی است که برای آقایم عیسو فرستاده شده است و اینک خودش نیز در عقب ماست.”

18)  و همچنین دومین و سومین و همة کسانی را که از عقب آن دسته ها میرفتند امر فرموده گفت: “چون عیسو برسید بدو چنین گویید

19)  و نیز گویید: اینک بنده ات یعقوب در عقب ماست.” زیرا گفت: “غضب او را بدین ارمغانی که پیش من میرود فرو خواهم نشانید و بعد چون روی او را بینم شاید مرا قبول فرماید.”

20)  پس ارمغان پیش از او عبور کرد و او آن شب را در خیمه گاه بسر برد.

21)  و شبانگاه خودش برخاست و دو زوجه و دو کنیز و یازده پسر خویش را برداشته ایشان را از معبر یبوق عبور داد.

22)  ایشان را برداشت و از آن نهر عبور داد و تمام مایملک خود را نیز عبور داد.

23)  و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی میگرفت.

24)  و چون او دید که بر وی غلبه نمی یابد کف ران یعقوب را لمس کرد و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد.

25)  پس گفت: “مرا رها کن زیرا که فجر میشکافد.” گفت: “تا مرا برکت ندهی تو را رها نکنم.”

26)  به وی گفت: “نام تو چیست؟” گفت: “یعقوب.”

27)  گفت: “از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی.”

28)  و یعقوب از او سؤال کرده گفت: “مرا از نام خود آگاه ساز.” گفت: “چرا اسم مرا میپرسی؟ “ و او را در آنجا برکت داد.

29)  و یعقوب آن مکان را “فنیئیل” نامیده (گفت: ) “زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد.”

30)  و چون از “فنوئیل” گذشت آفتاب بر وی طلوع کرد و بر ران خود میلنگید.

31)  از این سبب بنی اسرائیل تا امروز عرق النساء را که در کف ران است نمیخورند زیرا کف ران یعقوب را در عرق النساء لمس کرد.


برگرفته از نسخه خطی «کتاب مقدس یعنی عهد عتیق و عهد جدید»، Unwin Brothers، لندن، 1904 میلادی
تنظیم و ویرایش: پژوهش های حقوق و ادیان (bjes.ir)

پیدایش

خروج

لاویان

اعداد

تثنیه

باب 1

باب 1

باب 1

باب 1

باب 1

باب 2

باب 2

باب 2

باب 2

باب 2

باب 3

باب 3

باب 3

باب 3

باب 3

باب 4

باب 4

باب 4

باب 4

باب 4

باب 5

باب 5

باب 5

باب 5

باب 5

باب 6

باب 6

باب 6

باب 6

باب 6

باب 7

باب 7

باب 7

باب 7

باب 7

باب 8

باب 8

باب 8

باب 8

باب 8

باب 9

باب 9

باب 9

باب 9

باب 9

باب 10

باب 10

باب 10

باب 10

باب 10

باب 11

باب 11

باب 11

باب 11

باب 11

باب 12

باب 12

باب 12

باب 12

باب 12

باب 13

باب 13

باب 13

باب 13

باب 13

باب 14

باب 14

باب 14

باب 14

باب 14

باب 15

باب 15

باب 15

باب 15

باب 15

باب 16

باب 16

باب 16

باب 16

باب 16

باب 17

باب 17

باب 17

باب 17

باب 17

باب 18

باب 18

باب 18

باب 18

باب 18

باب 19

باب 19

باب 19

باب 19

باب 19

باب 20

باب 20

باب 20

باب 20

باب 20

باب 21

باب 21

باب 21

باب 21

باب 21

باب 22

باب 22

باب 22

باب 22

باب 22

باب 23

باب 23

باب 23

باب 23

باب 23

باب 24

باب 24

باب 24

باب 24

باب 24

باب 25

باب 25

باب 25

باب 25

باب 25

باب 26

باب 26

باب 26

باب 26

باب 26

باب 27

باب 27

باب 27

باب 27

باب 27

باب 28

باب 28

-

باب 28

باب 28

باب 29

باب 29

-

باب 29

باب 29

باب 30

باب 30

-

باب 30

باب 30

باب 31

باب 31

-

باب 31

باب 31

باب 32

باب 32

-

باب 32

باب 32

باب 33

باب 33

-

باب 33

باب 33

باب 34

باب 34

-

باب 34

باب 34

باب 35

باب 35

-

باب 35

-

باب 36

باب 36

-

باب 36

-

باب 37

باب 37

-

-

-

باب 38

باب 38

-

-

-

باب 39

باب 39

-

-

-

باب 40

باب 40

-

-

-

باب 41

-

-

-

-

باب 42

-

-

-

-

باب 43

-

-

-

-

باب 44

-

-

-

-

باب 45

-

-

-

-

باب 46

-

-

-

-

باب 47

-

-

-

-

باب 48

-

-

-

-

باب 49

-

-

-

-

باب 50

-

-

-

-

-

-

-

-

-