باب 10 سفر خروج (تورات)

  • ۱۸۱۷
خروج
باب دهم
 

1) و یَهُوَه به موسی گفت: “نزد فرعون برو زیرا که من دل فرعون و دل بندگانش را سخت کرده ام تا این آیات خود را در میان ایشان ظاهر سازم.

2) و تا آنچه در مصر کردم و آیات خود را که در میان ایشان ظاهر ساختم بگوش پسرت و پسر پسرت باز گویی تا بدانید که من یَهُوَه هستم.”

3) پس موسی و هارون نزد فرعون آمده به وی گفتند: “یَهُوَه خدای عبرانیان چنین میگوید: تا به کی از تواضع کردن به حضور من ابا خواهی نمود؟ قوم مرا رها کن تا مرا عبادت کنند.

4)  زیرا اگر تو از رها کردن قوم من ابا کنی هر آینه من فردا ملخها در حدود تو فرود آورم.

5) که روی زمین را مستور خواهند ساخت به حدی که زمین را نتوان دید و تتمة آنچه رسته است که برای شما از تگرگ باقی مانده خواهند خورد و هر درختی را که برای شما در صحرا روییده است خواهند خورد.

6)و خانة تو و خانه های بندگانت و خانه های همة مصریان را پر خواهند ساخت به مرتبه ای که پدرانت و پدران پدرانت از روزی که بر زمین بوده اند تا اَلیوم ندیده اند.” پس روگردانیده از حضور فرعون بیرون رفت.

7)آنگاه بندگان فرعون به وی گفتند: “تا به کی برای ما این مرد دامی باشد؟ این مردمان را رها کن تا یَهُوَه خدای خود را عبادت نمایند. مگر تابحال ندانسته ای که مصر ویران شده است؟”

8) پس موسی و هارون را نزد فرعون برگردانیدند و او به ایشان گفت: “بروید و یَهُوَه خدای خود را عبادت کنید. لیکن کیستند که میروند؟”

9) موسی گفت: “با جوانان و پیران خود خواهیم رفت با پسران و دختران و گوسفندان و گاوان خود خواهیم رفت زیرا که ما را عیدی برای یَهُوَه است.”

10)  بدیشان گفت: “یَهُوَه با شما چنین باشد اگر شما را با اطفال شما رهایی دهم. با حذر باشید زیرا که بدی پیش روی شماست!

11)  نه چنین! بلکه شما که بالغ هستید رفته. یَهُوَه را عبادت کنید زیرا که این است آنچه خواسته بودید.” پس ایشان را از حضور فرعون بیرون راندند.

12)  و یَهُوَه به موسی گفت: “دست خود را برای ملخها بر زمین مصر دراز کن تا بر زمین مصر برآیند و همة نباتات زمین را که از تگرگ مانده است بخورند.”

13) پس موسی عصای خود را بر زمین مصر دراز کرد و یَهُوَه تمامی آنروز و تمامی آن شب را بادی شرقی بر زمین مصر وزانید و چون صبح شد باد شرقی ملخها را آورد.

14)  و ملخها بر تمامی زمین مصر برآمدند و در همة حدود مصر نشستند بسیار سخت که قبل از آن چنین ملخها نبود و بعد از آن نخواهد بود.

15)  و روی تمامی زمین را پوشانیدند که زمین تاریک شد و همة نباتات زمین و همة میوة درختان را که از تگرگ باقی مانده بود خوردند به حدی که هیچ سبزی بر درخت و نبات صحرا در تمامی زمین مصر نماند.

16)  آنگاه فرعون موسی و هارون را به زودی خوانده گفت: “به یَهُوَه خدای شما و به شما گناه کرده ام.

17)  و اکنون این مرتبه فقط گناه مرا عفو فرمایید و از یَهُوَه خدای خود استدعا نمایید تا این موت را فقط از من بر طرف نماید.”

18)  پس از حضور فرعون بیرون شده از یَهُوَه استدعا نمود.

19)  و یَهُوَه باد غربی ای بسیار سخت برگردانید که ملخها را برداشته آنها را به دریای قلزم ریخت و در تمامی حدود مصر ملخی نماند.

20)  اما یَهُوَه دل فرعون را سخت گردانید که بنی اسرائیل را رهایی نداد.

21)  و یَهُوَه به موسی گفت: “دست خود را به سوی آسمان برافراز تا تاریکی ای بر زمین مصر پدید آید تاریکی ای که بتوان احساس کرد.”

22)  پس موسی دست خود را به سوی آسمان برافراشت و تاریکی غلیظ تا سه روز در تمامی زمین مصر پدید آمد

23)  و یکدیگر را نمی دیدند. و تا سه روز کسی از جای خود برنخاست‌ لیکن برای جمیع بنی اسرائیل در مسکنهای ایشان روشنایی بود.

24)  و فرعون موسی را خوانده گفت: “بروید یَهُوَه را عبادت کنید فقط گله ها و رمه های شما بماند اطفال شما نیز با شما بروند.”

25)  موسی گفت: “ذبایح و قربانیهای سوختنی نیز میباید به دست ما بدهی تا نزد یَهُوَه خدای خود بگذرانیم.

26) مواشی ما نیز با ما خواهد آمد یک سمی باقی نخواهد ماند زیرا که از اینها برای عبادت یَهُوَه خدای خود می باید گرفت‌و تا بدانجا نرسیم نخواهیم دانست به چه چیز یَهُوَه را عبادت کنیم.”

27)  و یَهُوَه دل فرعون را سخت گردانید که از رهایی دادن ایشان اِبا نمود.

28)  پس فرعون وی را گفت: “از حضور من برو! و با حذر باش که روی مرا دیگر نبینی زیرا در روزی که مرا ببینی خواهی مرد.”

موسی گفت: “نیکو گفتی روی تو را دیگر نخواهم دید.”

ترجمه: انجمن پخش کتب مقدسه
تهیه و تنظیم: اندیشکده اریحا (bjes.ir)

پیدایش

خروج

لاویان

اعداد

تثنیه

باب 1

باب 1

باب 1

باب 1

باب 1

باب 2

باب 2

باب 2

باب 2

باب 2

باب 3

باب 3

باب 3

باب 3

باب 3

باب 4

باب 4

باب 4

باب 4

باب 4

باب 5

باب 5

باب 5

باب 5

باب 5

باب 6

باب 6

باب 6

باب 6

باب 6

باب 7

باب 7

باب 7

باب 7

باب 7

باب 8

باب 8

باب 8

باب 8

باب 8

باب 9

باب 9

باب 9

باب 9

باب 9

باب 10

باب 10

باب 10

باب 10

باب 10

باب 11

باب 11

باب 11

باب 11

باب 11

باب 12

باب 12

باب 12

باب 12

باب 12

باب 13

باب 13

باب 13

باب 13

باب 13

باب 14

باب 14

باب 14

باب 14

باب 14

باب 15

باب 15

باب 15

باب 15

باب 15

باب 16

باب 16

باب 16

باب 16

باب 16

باب 17

باب 17

باب 17

باب 17

باب 17

باب 18

باب 18

باب 18

باب 18

باب 18

باب 19

باب 19

باب 19

باب 19

باب 19

باب 20

باب 20

باب 20

باب 20

باب 20

باب 21

باب 21

باب 21

باب 21

باب 21

باب 22

باب 22

باب 22

باب 22

باب 22

باب 23

باب 23

باب 23

باب 23

باب 23

باب 24

باب 24

باب 24

باب 24

باب 24

باب 25

باب 25

باب 25

باب 25

باب 25

باب 26

باب 26

باب 26

باب 26

باب 26

باب 27

باب 27

باب 27

باب 27

باب 27

باب 28

باب 28

-

باب 28

باب 28

باب 29

باب 29

-

باب 29

باب 29

باب 30

باب 30

-

باب 30

باب 30

باب 31

باب 31

-

باب 31

باب 31

باب 32

باب 32

-

باب 32

باب 32

باب 33

باب 33

-

باب 33

باب 33

باب 34

باب 34

-

باب 34

باب 34

باب 35

باب 35

-

باب 35

-

باب 36

باب 36

-

باب 36

-

باب 37

باب 37

-

-

-

باب 38

باب 38

-

-

-

باب 39

باب 39

-

-

-

باب 40

باب 40

-

-

-

باب 41

-

-

-

-

باب 42

-

-

-

-

باب 43

-

-

-

-

باب 44

-

-

-

-

باب 45

-

-

-

-

باب 46

-

-

-

-

باب 47

-

-

-

-

باب 48

-

-

-

-

باب 49

-

-

-

-

باب 50

-

-

-

-

-

-

-

-

-