-
۱۳۶۷
1) و قوم شکایتکنان در گوش یَهُوَه بد گفتند و یَهُوَه اینرا شنیده غضبش افروخته شد و آتش یَهُوَه در میان ایشان مشتعل شده در اطراف اردو بسوخت.
2) و قوم نزد موسی فریاد برآورده موسی نزد یَهُوَه دعا نمود و آتش خاموش شد.
3) پس آن مکان را تَبعیرَه نام نهادند زیرا که آتش یَهُوَه در میان ایشان مشتعل شد.
4) و گروه مختلف که در میان ایشان بودند شهوتپرست شدند و بنیاسرائیل باز گریان شده گفتند: “کیست که ما را گوشت بخوراند!
5) ماهیای را که در مصر مفت میخوردیم و خیار و خربوزه و تره و پیاز و سیر را بیاد میآوریم.
6) و الآن جان ما خشک شده و چیزی نیست و غیر از این منّ در نظر ما هیچ نمیآید!”
7) و منّ مثل تخم گشنیز بود و شکل آن مثل شکل مقُل.
8) و قوم گردش کرده آنرا جمع مینمودند و آنرا در آسیا خرد میکردند یا در هاون میکوبیدند و در دیگها پخته گِرًدهها از آن میساختند. و طعم آن مثل طعم قرصهای روغنی بود.
9) و چون شبنم در وقت شب بر اردو میبارید منّ نیز بر آن میریخت.
10) و موسی قوم را شنید که با اهل خانة خود هر یک به خیمة خویش میگریستند و خشم یَهُوَه به شدت افروخته شد و در نظر موسی نیز قبیح آمد.
11) و موسی به یَهُوَه گفت: “چرا به بندة خود بدی نمودی؟ و چرا در نظر تو التفات نیافتم که بار جمیع این قوم را بر من نهادی؟
12) آیا من به تمامی این قوم حامله شده یا من ایشان را زاییدهام که به من میگویی ایشان را در آغوش خود بردار به زمینی که برای پدران ایشان قسم خوردی مثل لالا که طفل شیرخواره را برمیدارد؟
13) گوشت از کجا پیدا کنم تا به همة این قوم بدهم؟ زیرا نزد من گریان شده میگویند ما را گوشت بده تا بخوریم.
14) من به تنهایی نمیتوانم تحمل تمامی این قوم را بنمایم زیرا بر من زیاد سنگین است.
15) و اگر با من چنین رفتار نمایی پس هرگاه در نظر تو التفات یافتم مرا کشته نابود ساز تا بدبختی خود را نبینم.”
16) پس یَهُوَه موسی را خطاب کرده گفت: “هفتاد نفر از مشایخ بنیاسرائیل که ایشان را میدانی که مشایخ قوم و آقاان آنها میباشند نزد من جمع کن و ایشان را به خیمة اجتماع بیاور تا در آنجا با تو بایستند.
17) و من نازل شده در آنجا با تو سخن خواهم گفت و از روحی که بر توست گرفته بر ایشان خواهم نهاد تا با تو متحمل بار این قوم باشند و تو به تنهایی متحمل آن نباشی.
18)“و قوم را بگو که برای فردا خود را تقدیس نمایید تا گوشت بخورید چونکه در گوش یَهُوَه گریان شده گفتید کیست که ما را گوشت بخوراند! زیرا که در مصر ما را خوش میگذشت! پس یَهُوَه شما را گوشت خواهد داد تا بخورید.
19) نه یک روز و نه دو روز خواهید خورد و نه پنج روز و نه ده روز و نه بیست روز
20) بلکه یک ماه تمام تا از بینی شما بیرون آید و نزد شما مکروه شود چونکه یَهُوَه را که در میان شماست رد نمودید و به حضور وی گریان شده گفتید چرا از مصر بیرون آمدیم.”
21) موسی گفت: “قومی که من در میان ایشانم ششصد هزار پیادهاند و تو گفتی ایشان را گوشت خواهم داد تا یکماه تمام بخورند.
22) آیا گلهها و رمهها برای ایشان کشته شود تا برای ایشان کفایت کند؟ یا همة ماهیان دریا برای ایشان جمع شوند تا برای ایشان کفایت کند؟”
23) یَهُوَه موسی را گفت: “آیا دست یَهُوَه کوتاه شده است؟ الآن خواهی دید که کلام من بر تو واقع میشود یا نه.”
24) پس موسی بیرون آمده سخنان یَهُوَه را به قوم گفت و هفتاد نفر از مشایخ قوم را جمع کرده ایشان را به اطراف خیمه برپا داشت.
25) و یَهُوَه بر ابر نازل شده با وی تکلم نمود و از روحی که بر وی بود گرفته بر آن هفتاد نفر مشایخ نهاد و چون روح بر ایشان قرار گرفت نبوت کردند لیکن مزید نکردند.
26) اما دو نفر در لشکرگاه باقیماندند که نام یکیاَلداد بود و نام دیگری میداد و روح بر ایشان نازل شد و نامهای ایشان در ثبت بود لیکن نزد خیمه نیامده در لشکرگاه نبوت کردند.
27) آنگاه جوانی دوید و به موسی خبر داده گفت: “الداد و میداد در لشکرگاه نبوت میکنند.”
28) و یوشع بننون خادم موسی که از برگزیدگان او بود در جواب گفت: “ای آقایم موسی ایشان را منع نما!”
29) موسی وی را گفت: “آیا تو برای من حسد میبری؟ کاشکه تمامی قوم یَهُوَه نبی میبودند و یَهُوَه روح خود را بر ایشان افاضه مینمود!”
30) پس موسی با مشایخ اسرائیل به لشکرگاه آمدند.
31) و بادی از جانب یَهُوَه وزیده سلوی را از دریا برآورد و آنها را به اطراف لشکرگاه تخمیناً یکروز راه به این طرف و یکروز راه به آن طرف پراکنده ساخت و قریب به دو ذراع از روی زمین بالا بودند.
32) و قوم برخاسته تمام آنروز و تمام آن شب و تمام روز دیگر سلوی را جمع کردند و آنکه کمتر یافته بود ده حومر جمع کرده بود و آنها را به اطراف اردو برای خود پهن کردند.
33) و گوشت هنوز در میان دندان ایشان میبود پیش از آنکه خاییده شود که غضب یَهُوَه بر ایشان افروخته شده یَهُوَه قوم را به بلای بسیار سخت مبتلا ساخت.
34) و آن مکان را قِبًروت هنّاوَه نامیدند زیرا قومی را که شهوتپرست شدند در آنجا دفن کردند.
35) و قوم از قِبًروت هتّاوَه به حضیروت کوچ کرده در حضیروت توقف نمودند.
تنظیم و ویرایش: پژوهش های حقوق و ادیان (bjes.ir)
پیدایش |
خروج |
لاویان |
اعداد |
تثنیه |
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
- |
|||
- |
- |
|||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
- |