باب 8 سفر خروج (تورات)

  • ۱۵۸۴
خروج
باب هشتم
 

1) و یَهُوَه موسی را گفت: “نزد فرعون برو و به وی بگو یَهُوَه چنین میگوید: قوم مرا رها کن تا مرا عبادت نمایند.

2) و اگر تو از رها کردن ایشان اِبا میکنی همانا من تمامی حدود تو را به وَزَغها مبتلا سازم.

3) و نهر وزغها را به کثرت پیدا نماید به حدی که برآمده به خانه ات و خوابگاهت و بسترت و خانه های بندگانت و بر قومت و به تنورهایت و تغارهای خمیرت در خواهند آمد

4) و بر تو و قوم تو و همة بندگان تو وزغها برخواهند آمد.”

5) و یَهُوَه به موسی گفت: “به هارون بگو: دست خود را با عصای خویش بر نهرها و جویها و دریاچه ها دراز کن و وزغها را بر زمین مصر برآور.”

6) پس چون هارون دست خود را بر آبهای مصر دراز کرد وزغها برآمده زمین مصر را پوشانیدند.

7) و جادوگران به افسونهای خود چنین کردند و وزغها بر زمین مصر برآوردند.

8) آنگاه فرعون موسی و هارون را خوانده گفت: “نزد یَهُوَه دعا کنید تا وزغها را از من و قوم من دور کند و قوم را رها خواهم کرد تا برای یَهُوَه قربانی گذرانند.”

9) موسی به فرعون گفت: “وقتی را برای من معین فرما که برای تو و بندگانت و قومت دعا کنم تا وزغها از تو و خانه ات نابود شوند و فقط در نهر بمانند.”

10)  گفت: “فردا” موسی گفت: “موافق سخن تو خواهد شد تا بدانی که مثل یَهُوَه خدای ما دیگری نیست

11)  و وزغها از تو و خانه ات و بندگانت و قومت دور خواهند شد و فقط در نهر باقی خواهند ماند.”

12)  و موسی و هارون از نزد فرعون بیرون آمدند و موسی دربارة وزغهایی که بر فرعون فرستاده بود نزد یَهُوَه استغاثه نمود.

13)  و یَهُوَه موافق سخن موسی عمل نمود و وَزَغها از خانها و از دهات و از صحراها مردند

14)  و آنها را توده توده جمع کردند و زمین متعفن شد.

15)  اما فرعون چون دید که آسایش پدید آمد دل خود را سخت کرد و بدیشان گوش نگرفت چنانکه یَهُوَه گفته بود.

16)  و یَهُوَه به موسی گفت: “به هارون بگو که عصای خود را دراز کن و غبار زمین را بزن تا در تمامی زمین مصر پشه ها بشود.”

17) پس چنین کردند و هارون دست خود را با عصای خویش دراز کرد و غبار زمین را زد و پشه ها بر انسان و بهایم پدید آمد زیرا که تمامی غبار زمین در کلّ ارض مصر پشه ها گردید

18)  و جادوگران به افسونهای خود چنین کردند تا پشه ها بیرون آورَند اما نتوانستند و پشه ها بر انسان و بهایم پدید شد.

19)  و جادوگران به فرعون گفتند: “این انگشت خداست.” اما فرعون را دل سخت شد که بدیشان گوش نگرفت چنانکه یَهُوَه گفته بود.

20) و یَهُوَه به موسی گفت: “بامدادان برخاسته پیش روی فرعون بایست. اینک بسوی آب بیرون میآید. و او را بگو: یَهُوَه چنین میگوید: قوم مرا رها کن تا مرا عبادت نمایند

21) زیرا اگر قوم مرا رها نکنی همانا من بر تو و بندگانت و قومت و خانه هایت انواع مگسها فرستم و خانه های مصریان و زمینی نیز که برآنند از انواع مگسها پرخواهد شد.

22)  و در آنروز زمین جوشن را که قوم من در آن مقیمند جدا سازم که در آنجا مگسی نباشد تا بدانی که من در میان این زمین یَهُوَه هستم.

23)  و فرقی در میان قوم خود و قوم تو گذارم. فردا این علامت خواهد شد.”

24)  و یَهُوَه چنین کرد و انواع مگسهای بسیار به خانة فرعون و به خانه های بندگانش و به تمامی زمین مصر آمدند و زمین از مگسها ویران شد.

25)  و فرعون موسی و هارون را خوانده گفت: “بروید و برای خدای خود قربانی در این زمین بگذرانید.”

26) موسی گفت: “چنین کردن نشاید زیرا آنچه مکروه مصریان است برای یَهُوَه خدای خود ذبح میکنیم. اینک چون مکروه مصریان را پیش روی ایشان ذبح نماییم آیا ما را سنگسار نمیکنند؟

27)  سفر سه روزه به صحرا برویم و برای یَهُوَه خدای خود قربانی بگذرانیم چنانکه به ما امر خواهد فرمود.”

28)  فرعون گفت: “من شما را رهایی خواهم داد تا برای یَهُوَه خدای خود در صحرا قربانی گذرانید لیکن بسیار دور مروید و برای من دعا کنید.”

29) موسی گفت: “همانا من از حضورت بیرون میروم و نزد یَهُوَه دعا میکنم و مگسها از فرعون و بندگانش و قومش فردا دور خواهند شد. اما زنهار فرعون بار دیگر حیله نکند که قوم را رهایی ندهد تا برای یَهُوَه قربانی گذرانند.”

30)  پس موسی از حضور فرعون بیرون شده نزد یَهُوَه دعا کرد

31)  و یَهُوَه موافق سخن موسی عمل کرد و مگسها را از فرعون و بندگانش و قومش دور کرد که یکی باقی نماند.

32)  اما در این مرتبه نیز فرعون دل خود را سخت ساخته قوم را رهایی نداد.


ترجمه: انجمن پخش کتب مقدسه
تهیه و تنظیم: اندیشکده اریحا (bjes.ir)

پیدایش

خروج

لاویان

اعداد

تثنیه

باب 1

باب 1

باب 1

باب 1

باب 1

باب 2

باب 2

باب 2

باب 2

باب 2

باب 3

باب 3

باب 3

باب 3

باب 3

باب 4

باب 4

باب 4

باب 4

باب 4

باب 5

باب 5

باب 5

باب 5

باب 5

باب 6

باب 6

باب 6

باب 6

باب 6

باب 7

باب 7

باب 7

باب 7

باب 7

باب 8

باب 8

باب 8

باب 8

باب 8

باب 9

باب 9

باب 9

باب 9

باب 9

باب 10

باب 10

باب 10

باب 10

باب 10

باب 11

باب 11

باب 11

باب 11

باب 11

باب 12

باب 12

باب 12

باب 12

باب 12

باب 13

باب 13

باب 13

باب 13

باب 13

باب 14

باب 14

باب 14

باب 14

باب 14

باب 15

باب 15

باب 15

باب 15

باب 15

باب 16

باب 16

باب 16

باب 16

باب 16

باب 17

باب 17

باب 17

باب 17

باب 17

باب 18

باب 18

باب 18

باب 18

باب 18

باب 19

باب 19

باب 19

باب 19

باب 19

باب 20

باب 20

باب 20

باب 20

باب 20

باب 21

باب 21

باب 21

باب 21

باب 21

باب 22

باب 22

باب 22

باب 22

باب 22

باب 23

باب 23

باب 23

باب 23

باب 23

باب 24

باب 24

باب 24

باب 24

باب 24

باب 25

باب 25

باب 25

باب 25

باب 25

باب 26

باب 26

باب 26

باب 26

باب 26

باب 27

باب 27

باب 27

باب 27

باب 27

باب 28

باب 28

-

باب 28

باب 28

باب 29

باب 29

-

باب 29

باب 29

باب 30

باب 30

-

باب 30

باب 30

باب 31

باب 31

-

باب 31

باب 31

باب 32

باب 32

-

باب 32

باب 32

باب 33

باب 33

-

باب 33

باب 33

باب 34

باب 34

-

باب 34

باب 34

باب 35

باب 35

-

باب 35

-

باب 36

باب 36

-

باب 36

-

باب 37

باب 37

-

-

-

باب 38

باب 38

-

-

-

باب 39

باب 39

-

-

-

باب 40

باب 40

-

-

-

باب 41

-

-

-

-

باب 42

-

-

-

-

باب 43

-

-

-

-

باب 44

-

-

-

-

باب 45

-

-

-

-

باب 46

-

-

-

-

باب 47

-

-

-

-

باب 48

-

-

-

-

باب 49

-

-

-

-

باب 50

-

-

-

-

-

-

-

-

-