-
۱۸۴۵
خروج
1) پس تمامی جماعت بنی اسرائیل از ایلیم کوچ کرده به صحرای سین که در میان ایلیم و سینا است در روز پانزدهم از ماه دوم بعد از بیرون آمدن ایشان از زمین مصر رسیدند.
2) و تمامی جماعت بنی اسرائیل در آن صحران بر موسی و هارون شکایت کردند.
3) و بنی اسرائیل بدیشان گفتند: “کاش که در زمین مصر به دست یَهُوَه مرده بودیم وقتی که نزد دیگهای گوشت می نشستیم و نان را سیر میخوردیم زیرا که ما را بدین صحرا بیرون آوردید تا تمامی این جماعت را به گرسنگی بکشید.”
4) آنگاه یَهُوَه به موسی گفت: “همانا من نان از آسمان برای شما بارانم و قوم رفته کفایت هر روز را در روزش گیرند تا ایشان را امتحان کنم که بر شریعت من رفتار میکنند یا نه.
5) و واقع خواهد شد در روز ششم که چون آنچه را که آورده باشند درست نمایند همانا دو چندان آن خواهد بود که هر روز بر میچیدند.”
6) و موسی و هارون به همة بنی اسرائیل گفتند: “شامگاهان خواهید دانست که یَهُوَه شما را از زمین مصر بیرون آورده است.
7) و بامدادان جلال یَهُوَه را خواهید دید زیرا که او شکایتی را که بر یَهُوَه کرده اید شنیده است و ما چیستیم که بر ما شکایت میکنید؟”
8) و موسی گفت: “این خواهد بود چون یَهُوَه شامگاه شما را گوشت دهد تا بخورید و بامداد نان تا سیر شوید زیرا یَهُوَه شکایتهای شما را که بر وی کرده اید شنیده است و ما چیستیم؟ برما نی بلکه بر یَهُوَه شکایت نموده اید.”
9) و موسی به هارون گفت: “به تمامی جماعت بنی اسرائیل بگو به حضور یَهُوَه نزدیک بیایید زیرا که شکایتهای شما را شنیده است.”
10) و واقع شد که چون هارون به تمامی جماعت بنی اسرائیل سخن گفت به سوی صحرا نگریستند و اینک جلال یَهُوَه در ابر ظاهر شد.
11) و یَهُوَه موسی را خطاب کرده گفت:
12) “شکایتهای بنی اسرائیل را شنیده ام پس ایشان را خطاب کرده بگو: در عصر گوشت خواهید خورد و بامداد از نان سیر خواهید شد تا بدانید که من یَهُوَه خدای شما هستم.”
13) و واقع شد که در عصر سلوی برآمده لشکرگاه را پوشانیدند و بامدادان شبنم گرداگرد اردو نشست.
14) و چون شبنمی که نشسته بود برخاست اینک بر روی صحرا چیزی دقیق مدور و خُرد مثل ژاله بر زمین بود.
15) و چون بنی اسرائیل این را دیدند به یکدیگر گفتند که این منّ است زیرا که ندانستند چه بود. موسی به ایشان گفت: “این آن نان است که یَهُوَه به شما میدهد تا بخورید.
16) این است امری که یَهُوَه فرموده است که هرکس به قدر خوراک خود از این بگیرد یعنی یک عومر برای هر نفر به حسب شمارة نفوس خویش هر شخص برای کسانی که در خیمة او باشند بگیرد.”
17) پس بنی اسرائیل چنین کردند بعضی زیاد و بعضی کم برچیدند.
18) اما چون به عومر پیمودند آنکه زیاد برچیده بود زیاده نداشت و آنکه کم برچیده بود کم نداشت بلکه هرکس به قدر خوراکش برچیده بود.
19) و موسی بدیشان گفت: “زنهار کسی چیزی از این تا صبح نگاه ندارد.”
20) لکن به موسی گوش ندادند بلکه بعضی چیزی از آن تا صبح نگاه داشتند. و کرمها بهم رسانیده متعفن گردید و موسی بدیشان خشمناک شد.
21) و هر صبح هر کس به قدر خوراک خود برمی چید و چون آفتاب گرم میشد میگداخت.
22) و واقع شد در روز ششم که نان مضاعف یعنی برای هر نفری دو عومر برچیدند. پس همة رؤسای جماعت آمده موسی را خبر دادند.
23) او بدیشان گفت: “این است آنچه یَهُوَه گفت که فردا آرامی است و سبتِ مقدسِ یَهُوَه. پس آنچه بر آتش باید پخت بپزید و آنچه در آب باید جوشانید بجوشانید و آنچه باقی باشد برای خود ذخیره کرده بجهت صبح نگاه دارید.”
24) پس آنرا تا صبح ذخیره کردند چنانکه موسی فرموده بود و نه متعفن گردید و نه کرم در آن پیدا شد.
25) و موسی گفت: “امروز این را بخورید زیرا که امروز سبت یَهُوَه است و در این روز آن را در صحرا نخواهید یافت.
26) شش روز آنرا برچینید و روز هفتمین سبت است. در آن نخواهد بود.”
27) و واقع شد که در روز هفتم بعضی از قوم برای برچیدن بیرون رفتند اما نیافتند.
28) و یَهُوَه به موسی گفت: “تا به کی از نگاه داشتن وصایا و شریعت من ابا مینمایید؟
29) ببینید چونکه یَهُوَه سبت را به شما بخشیده است از این سبب در روز ششم نانِ دو روز را به شما میدهد پس هرکس در جای خود بنشیند و در روز هفتم هیچ کس از مکانش بیرون نرود.”
30) پس قوم در روز هفتمین آرام گرفتند.
31) و خاندان اسرائیل آنرا من نامیدند و آن مثل تخم گشنیز سفید بود و طعمش مثل قرصهای عسلی.
32) و موسی گفت: “این امری است که یَهُوَه فرموده است که عومری از آن پر کنی تا در نسلهای شما نگاه داشته شود تا آن نان را ببینند که در صحرا وقتی که شما را از زمین مصر بیرون آوردم آنرا به شما خورانیدم.”
33) پس موسی به هارون گفت: “ظرفی بگیر و عومری پر از من در آن بنه و آنرا به حضور یَهُوَه بگذار تا در نسلهای شما نگاه داشته شود.”
34) چنانکه یَهُوَه به موسی امر فرموده بود همچنان هارون آنرا پیش (تابوت) شهادت گذاشت تا نگاه داشته شود.
35) و بنی اسرائیل مدت چهل سال من را میخوردند تا به زمین آباد رسیدند یعنی تا به سرحد زمین کنعان داخل شدند خوراک ایشان من بود.
36) و اما عومر ده یک ایفه است.
ترجمه: انجمن پخش کتب مقدسه
تهیه و تنظیم: اندیشکده اریحا (bjes.ir)
پیدایش |
خروج |
لاویان |
اعداد |
تثنیه |
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
- |
|||
- |
- |
|||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
- |