-
۱۵۸۱
باب چهل و سوم
1) و قحط در زمین سخت بود.
2) و واقع شد چون غله ای را که از مصر آورده بودند تماماً خوردند پدرشان بدیشان گفت: “برگردید و اندک خوراکی برای ما بخرید.”
3) یهودا بدو متکلم شده گفت: “آن مرد به ما تأکید کرده گفته است هرگاه برادر شما با شما نباشد روی مرا نخواهید دید.
4) اگر تو برادر ما را با ما فرستی میرویم و خوراک برایت میخریم.
5) اما اگر تو او را نفرستی نمیرویم زیرا که آن مرد ما را گفت هرگاه برادر شما با شما نباشد روی مرا نخواهید دید.”
6) اسرائیل گفت: “چرا به من بدی کرده به آن مرد خبر دادید که برادر دیگر دارید؟”
7) گفتند: “آن مرد احوال ما و خویشاوندان ما را به دقت پرسیده گفت: “ آیا پدر شما هنوز زنده است و برادر دیگر دارید؟ ” و او را بدین مضمون اطلاع دادیم و چه میدانستیم که خواهد گفت: “ برادر خود را نزد من آرید.”“
8) پس یهودا به پدر خود اسرائیل گفت: “جوان را با من بفرست تا برخاسته برویم و زیست کنیم و نمیریم ما و تو و اطفال ما نیز.
9) من ضامن او میباشم او را از دست من بازخواست کن. هرگاه او را نزد تو بازنیاوردم و به حضورت حاضر نساختم تا به ابد در نظر تو مقصر باشم.
10) زیرا اگر تأخیر نمی نمودیم هر آینه تا بحال مرتبة دوم را برگشته بودیم.”
11) پس پدر ایشان اسرائیل بدیشان گفت: “اگر چنین است پس این را بکنید. از ثمرات ارمغانی برای آن مرد ببرید قدری بلسان و قدری عسل و کتیرا و لادن و پسته و بادام.
12) و نقد مضاعف بدست خود گیرید و آن نقدی که در دهنة عدلهای شما رد شده بود به دست خود باز برید شاید سهوی شده باشد.
13) و برادر خود را برداشته روانه شوید و نزد آن مرد برگردید.
14) و خدای قادر مطلق شما را در نظر آن مرد مکرم دارد تا برادر دیگر شما و بنیامین را همراه شما بفرستد و من اگر بی اولاد شدم بی اولاد شدم.”
15) پس آن مردان ارمغان را برداشته و نقد مضاعف را بدست گرفته با بنیامین روانه شدند. و به مصر فرود آمده به حضور یوسف ایستادند.
16) اما یوسف چون بنیامین را با ایشان دید به ناظر خانة خود فرمود: “این اشخاص را به خانه ببر و ذبح کرده تدارک ببین زیرا که ایشان وقت ظهر با من غذا میخورند.”
17) و آن مرد چنانکه یوسف فرموده بود کرد. و آن مرد ایشان را به خانة یوسف آورد.
18) و آن مردان ترسیدند چونکه به خانة یوسف آورده شدند و گفتند: “بسبب آن نقدی که دفعة اول در عدلهای ما رد شده بود ما را آورده اند تا بر ما هجوم آورد و بر ما حمله کند و ما را مملوک سازد و حماران ما را.”
19) و به ناظر خانة یوسف نزدیک شده در درگاه خانه بدو متکلم شده
20) گفتند: “یاسیدی! حقیقتاً مرتبة اول برای خرید خوراک آمدیم.
21) و واقع شد چون به منزل رسیده عدلهای خود را باز کردیم که اینک نقد هرکس در دهنة عدلش بود. نقرة ما به وزن تمام و آنرا به دست خود باز آورده ایم.
22) و نقد دیگر برای خرید خوراک به دست خود آورده ایم. نمیدانیم کدام کس نقد ما را در عدلهای ما گذاشته بود.”
23) گفت: “سلامت باشید مترسید! خدای شما و خدای پدر شما خزانه ای در عدلهای شما به شما داده است نقد شما به من رسید.” پس شمعون را نزد ایشان بیرون آورد.
24) و آن مرد ایشان را به خانة یوسف در آورده آب بدیشان داد تا پایهای خود را شستند و علوفه به حماران ایشان داد.
25) و ارمغان را حاضر ساختند تا وقت آمدن یوسف به ظهر زیرا شنیده بودند که در آنجا باید غذا بخورند.
26) و چون یوسف به خانه آمد ارمغانی را که به دست ایشان بود نزد وی به خانه آوردند و به حضور وی رو به زمین نهادند.
27) پس از سلامتی ایشان پرسید و گفت: “آیا پدر پیر شما که ذکرش را کردید به سلامت است؟ و تا بحال حیات دارد؟”
28) گفتند: “غلامت پدر ما به سلامت است و تا بحال زنده.” پس تعظیم و سجده کردند.
29) و چون چشمان خود را باز کرده برادر خود بنیامین پسر مادر خویش را دید گفت: “آیا این است برادر کوچک شما که نزد من ذکر او را کردید؟ “ و گفت: “ای پسرم خدا بر تو رحم کناد.”
30) و یوسف چونکه مهرش بر برادرش بجنبید بشتافت و جای گریستن خواست. پس به خلوت رفته آنجا بگریست.
31) و روی خود را شسته بیرون آمد و خودداری نموده گفت: “طعام بگذارید.”
32) و برای وی جدا گذاردند و برای ایشان جدا و برای مصریانی که با وی خوردند جدا زیرا که مصریان با عبرانیان نمیتوانند غذا بخورند زیرا که این نزد مصریان مکروه است.
33) و به حضور وی بنشستند نخستزاده موافق نخستزادگی اش و خردسال بحسب خردسالی اش و ایشان به یکدیگر تعجب نمودند.
34) و حصّه ها از پیش خود برای ایشان گرفت اما حصّة بنیامین پنج چندان حصّة دیگران بود و با وی نوشیدند و کیف کردند.
برگرفته از نسخه خطی «کتاب مقدس یعنی عهد عتیق و عهد جدید»، Unwin Brothers، لندن، 1904 میلادی
تنظیم و ویرایش: اندیشکده اریحا (bjes.ir)
پیدایش |
خروج |
لاویان |
اعداد |
تثنیه |
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
- |
|||
- |
- |
|||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
- |