-
۱۴۵۰
1) و تمامی جماعت بنیاسرائیل در ماه اول به بیابان صین رسیدند و قوم در قادش اقامت کردند و مریم در آنجا وفات یافته دفن شد.
2) و برای جماعت آب نبود. پس بر موسی و هارون جمع شدند.
3) و قوم با موسی منازعت کرده گفتند: “کاش که میمردیم وقتی که برادران ما در حضور یَهُوَه مردند!
4) و چرا جماعت یَهُوَه را به این بیابان آوردید تا ما و بهایم ما در اینجا بمیریم؟
5) و ما را از مصر چرا برآوردید تا ما را به این جای بد بیاورید که جای زراعت و انجیر و مو و انار نیست؟ و آب هم نیست که بنوشیم!”
6) و موسی و هارون از حضور جماعت نزد در خیمة اجتماع آمدند و به روی خود در افتادند و جلال یَهُوَه بر ایشان ظاهر شد.
7) و یَهُوَه موسی را خطاب کرده گفت:
8)“عصا را بگیر و تو و برادرت هارون جماعت را جمع کرده در نظر ایشان به این صخره بگویید که آب خود را بدهد. پس آب را برای ایشان از صخره بیرون آورده جماعت و بهایم ایشان را خواهی نوشانید.”
9) پس موسی عصا را از حضور یَهُوَه چنانکه او را فرموده بود گرفت.
10) و موسی و هارون جماعت را پیش صخره جمع کردند و به ایشان گفت: “ای مفسدان بشنوید آیا از این صخره آب برای شما بیرون آوریم؟”
11) و موسی دست خود را بلند کرده صخره را دو مرتبه با عصای خود زد و آب بسیار بیرون آمد که جماعت و بهایم ایشان نوشیدند.
12) و یَهُوَه به موسی و هارون گفت: “چونکه مرا تصدیق ننمودید تا مرا در نظر بنیاسرائیل تقدیس نمایید لهذا شما این جماعت را به زمینی که به ایشان دادهام داخل نخواهید ساخت.”
13) این است آب مریبه جایی که بنیاسرائیل با یَهُوَه مخاصمه کردند و او خود را در میان ایشان تقدیس نمود.
14) و موسی رسولان از قادش نزد ملک اَدوم فرستاد که “برادر تو اسرائیل چنین میگوید: که تمامی مشقتی را که بر ما واقع شده است تو میدانی.
15) که پدران ما به مصر فرود آمدند و مدت مدیدی در مصر ساکن میبودیم و مصریان با ما و با پدران ما بد سلوکی نمودند.
16) و چون نزد یَهُوَه فریاد برآوردیم او آواز ما را شنیده فرشتهای فرستاد و ما را از مصر بیرون آورد. و اینک ما در قادش هستیم شهری که در آخر حدود توست.
17) تمنا اینکه از زمین تو بگذریم از مزرعه و تاکستان نخواهیم گذشت و آب از چاهها نخواهیم نوشید بلکه از شاهراهها خواهیم رفت و تا از حدود تو نگذشته باشیم به طرف راست یا چپ انحراف نخواهیم کرد.”
18) ادوم وی را گفت: “از من نخواهی گذشت والاً به مقابلة تو با شمشیر بیرون خواهم آمد.”
19) بنیاسرائیل در جواب وی گفتند: “از راههای عام خواهیم رفت و هرگاه من و مواشیم از آب تو بنوشیم قیمت آنرا خواهم داد فقط بر پایهای خود میگذرم و بس.”
20) گفت: “نخواهی گذشت.” و ادوم با خلق بسیار و دست قوی به مقابلة ایشان بیرون آمد.
21) بدینطور ادوم راضی نشد که اسرائیل را از حدود خود راه دهد. پس اسرائیل از طرف او رو گردانید.
22) پس تمامی جماعت بنیاسرائیل از قادش کوچ کرده به کوه هور رسیدند.
23) و یَهُوَه موسی و هارون را در کوه هور نزد سرحد زمین ادوم خطاب کرده گفت:
24) “هارون به قوم خود خواهد پیوست زیرا چونکه شما نزد آب مریبه از قول من عصیان ورزیدید از این جهت او به زمینی که به بنیاسرائیل دادمداخل نخواهد شد.
25) پس هارون و پسرش العازار را برداشته ایشان را به فراز کوه هور بیاور.
26) و لباس هارون را بیرون کرده بر پسرش العازار بپوشان و هارون در آنجا وفات یافته به قوم خود خواهد پیوست.”
27) پس موسی به طوری که یَهُوَه او را امر فرموده بود عمل نموده ایشان در نظر تمامی جماعت به فراز کوه هور برآمدند.
28) و موسی لباس هارون را بیرون کرده به پسرش العازار پوشانید. و هارون در آنجا بر قلة کوه وفات یافت و موسی و العازار از کوه فرود آمدند.
29) و چون تمامی جماعت دیدند که هارون مرد جمیع خاندان اسرائیل برای هارون سی روز ماتم گرفتند.
تنظیم و ویرایش: پژوهش های حقوق و ادیان (bjes.ir)
پیدایش |
خروج |
لاویان |
اعداد |
تثنیه |
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
||||
- |
- |
|||
- |
- |
|||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
||
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
|
- |
- |
- |
- |
- |